رابطه هوش مالی و حفظ پول


افزایش هوش مالی به کمک هوش هیجانی

برای سال‌ها، این فرضیه در دنیای سرمایه‌گذاری وجود داشت که سرمایه‌گذاران در بورس بر اساس ریسک، میزان سود، وضعیت سودآوری و سایر فاکتورهای منطقی، تصمیماتشان را در سرمایه‌گذاری می‌گیرند. در حالیکه که تحقیقات مالی رفتاری، آشکار ساخت که احساسات، هیجانات و وضعیت روحی افراد روی تصمیمات سرمایه‌گذاری و مالی آنها تاثیر فراوانی می‌گذارد. از همین جهت بر آن شدیم تا دز این مقاله به فرآیندهای هوش هیجانی و هوش مالی و ارتباط بین هوش هیجانی با هوش مالی بپردازیم. با ما همرا باشید.

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی یا هوش عاطفی که نام آن با عنوان EQ نیز یاد می‌شود، یکی از انواع هوش در تمامی افراد جهان است. معمولا در محافل و صحبت‌های روتین روزمره اکثر افراد از واژه IQ نیز استفاده می‌کنند در صورتی که نسبت به مقوله EQ هیچگونه آشنایی ندارند و از طرف دیگر تا چندین دهه قبل این بحث، بین دانشمندان و پژوهشگران هم از مولفه های مهم به حساب نمی‌آمده است. با گذر زمان و پررنگ تر شدن اهمیت هوش هیجانی یا همان EQ، پژوهشگران نقش پررنگ‌تر آن را نسبت به IQ به اثبات رساندند.

برای تعریف هوش هیجانی به زبان ساده باید گفت که هوش هیجانی یا همان هوش عاطفی نوعی رویکرد و نگرش خاص نسبت به هیجانات و مجموعه عواطف فردی و اجتماعی در تک تک اشخاص است. به عبارت دیگر، افرادی که دارای هوش هیجانی بیشتری نسبت به دیگران هستند از قابلیت های مدیریتی و سازمان‌دهی بیشتری برخوردار خواهند بود پس طبق صحبتی که داشتیم یکی از مهارت‌های لازم برای رهبران و مدیران موفق در هر عرصه‌ای، مقوله هوش هیجانی است. معمولا در جاهای مختلف، تعاریف گوناگونی از هوش هیجانی یا هوش عاطفی شده است اما رابطه هوش مالی و حفظ پول مظمون اصلی و هدف نهایی تمام تعاریف، مطالبی بود که تا اینجای کار به آن پرداختیم.

نکات مهم در حوزه هوش هیجانی یا EQ

1- هوش هیجانی عبارت است از توانایی تشخیص و تفکیک احساسات و هیجانات خود و دیگران.

2- هوش هیجانی مجموعه توانایی‌هایی است که به ما کمک می‌کنند تا هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص دهیم و تنظیم کنیم.

3- زمانی که هوشمندانه، آگاهانه و معقول از هیجانات خود استفاده کنیم، یعنی از هوش هیجانی برخورداریم.

4- هوش هیجانی یکی از پارامترهای مهم و تاثیرگذار در رهبران و مدیران در هر سطحی است.

پنج مولفه‌ی هوش هیجانی از دیدگاه دنیل گلمن:

خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness): این امر به معنی شناخت نقاط قوت و ضعف، بررسی ارزش‌ها و انگیزه‌هایمان و تأثیرگذاری آن بر روی دیگران است.

خودتنظیمی (Self-regulation): بحث خودتنظیمی بیشتر به شناخت انگیزه‌های آنی و لحظه‌ای ما در موقعیت‌های سخت و مشکل‌زا است که باید با تکنیک لازم برای کنترل و تنظیم آنها در جهت مناسب اقدام نماییم.

انگیزش (Motivation) و خودانگیزشی (Self-motivation): این امر به این معنی است که ما انگیزه کافی برای موفقیت و رسیدن به اهدافمان را داشته باشیم و در این مسیر اجازه ندهیم که هر شکستی بتواند انگیزه و باور ما را نسبت به اهداف و مسیر موفقیتمان خدشه‌دار کند.

همدلی (Empathy): در موقعیت های لازم قدرت این را داشته باشم که وضعیت و شرایط احساسی دیگزان را بشناسیم و درک کنیم و در صورت لازم بتوانیم جهان پیرامون را از دریچه دیدگان آنها مشاهده و بررسی کنیم.

مهارت اجتماعی (Social Skill): در این فرآیند باید دارای این مهارت باشید که با دیگران، رابطه‌ی صمیمی ایجاد کرده تا بتوانیم آن‌ها را به سمتی که میل داریم هدایت کنیم و به آنها جهت دهیم.

هوش مالی چیست؟

از هوش مالی یا Financial IQ معمولا در جاهای مختلف به شیوه‌های گوناگونی تعریف شده است اما چکیده تمام تعاریف به این موضوع ختم می‌شود که هوش مالی یک مهارت لازم و مهم در فرآیند کسب و کار موفق و سرمایه‌گذاری ایده‌آل به شمار می‌آید.

به عبارت دیگر به رفتار هر شخص با پول را هوش مالی می‌دانند که بر پایه سه عنوان سرمایه، بدهی و جریان مالی استوار است. از عواملی که نشان دهنده اصلی هوش مالی هر شخص به شمار می‌آید می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- نوع کسب و کار.

2- میزان درآمد و سرمایه ثابت.

3- مقدار پولی که ماهانه از حساب خارج می‌شود.

4- مسیر و جریانی که عامل دو و سه در آن حرکت می‌کنند.

چند نوع هوش مالی وجود دارد؟

معمولا هوش مالی دارای 5 اصل و پارامتر برای موفقیت است که این عوامل هیچگونه برتری بر دیگری ندارند و با تقویت این مهارت‌ها، هوش مالی فرد در مسیر پرورش و رشد قرار می‌گیرد. به عموامل زیر دقت نمایید:

۱. هوش مالی: در کسب درآمد بیشتر

۲. هوش مالی: در حفظ و نگهداری از پول

۳. هوش مالی: در برنامه‌ریزی و بودجه‌بندی پول

۴. هوش مال: در استفاده از پول

۵. هوش مالی: در پیشرفت در جهت دانش مالی

ویژگی افراد دارای هوش مالی بالا چیست؟

۱- رابطه هوش مالی و حفظ پول دارای راهکار و ایده‌های عملیاتی شفاف.

۲- سرمایه‌گذاری و پس‌اندار حداقل 10 درصد از درآمد.

۳- مدیریت فرآیند مخارج.

۴- دارای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و کوتاه مدت.

۵- کاهش بدهی‌ها تا حد امکان.

۶- مشاوره با کارشناسان حرفه‌ای.

۷- همواره در مسیر آموزش و یادگیری اصول و راهکارهای نوین کسب و کار هستند.

نقش هوش هیجانی در مدیریت مالی

امروزه بخش اعظمی از ارتباطات مالی ما در سطح کشودر و بین‌المللی به صورت مجازی انجلم می‌شود. از همین جهت مدیران مالی باید با جامعه و طیف وسیعی از افراد درگیر باشند. با توجه به تعاریف و نکات مهمی که از هوش هیجانی یا عاطفی در ابتدای این مقاله داشتیم، در حوزه‌ی مالی نیز هوش هیجانی نقش بسازایی دارد.

طبق تحقیقات و گزارشاتی که انجلم شده است تنها 10 درصد از افراد در حوزه سرمایه‌گذاری و امور مالی خود به دلیل نداشتن مهارت های حسابداری، در حرفه خود شکست می‌خورند. درصورتی که 90 درصد دیگر به دلیل نداشتن تکنیک EQ در زمینه مدیریت مالی خود یا همان هوش مالی نیز دچار مشکل و شکست های بزرگ خواهند شد. بر اساس همین است که رایطه تنگاتنگ و معناداری بین هوش هیجانی و هوش مالی وجود دارد.

هوش هیجانی همواره در حوزه‌ی مدیریت مالی شخصی به افراد کمک می‌کند تا سرمایه گذاری‌هایی صحیح و عاقلانه انجام دهند، برای اولویتها و اهداف مالی‌شان در حسابداری شخصی برنامه‌ریزی کنند، پیش از هر هزینه‌ای به جنبه‌های مختلف و کارکرد آن فکر کرده و با الگوبرداری از روش‌های مفید، در زمینه مدیریت مالی شخصی خود موفق شوند. بنابراین تا اینجای کار متوجه نقش مهم و ارتباط بین هوش هیجانی و هوش مالی قرار گرفتید.

سخن آخر

شواهد نشان می‌دهد که بیشتر سرمایه‌گذاران احساسی برخورد می‌کنند و جریان پول را در زمان نامناسب ایجاد نموده و باعث کاهش بازدهی سرمایه‌گذاری‌شان می‌گردند. قبول داریم که سرمایه‌گذاری به دور از هیجانات و احساسات، در عمل مشکل‌تر است، مخصوصا اینکه عدم قطعیت، جز ذاتی بازارهای مالی به شمار می رود ولی شما می توانید ابتدا با شناسایی نقاط ضعف خود، اقدامات پیشگیرانه را برای کم کردن اثرات هیجانات و احساسات روی سرمایه گذاری تان انجام دهید.

منظور از روانشناسی پول چیست؟

منظور از روانشناسی پول چیست؟

اگر می‌خواهیم وضعیت مالی خود را بهبود ببخشیم و از مشکلات مربوط به پول و مادیات خسته شده‌ایم، قبل از هر کاری باید در سبک زندگی، افکار و اندیشه خود تغییر ایجاد کنیم.

اگر می‌خواهیم وضعیت مالی خود را بهبود ببخشیم و از مشکلات مربوط به پول و مادیات خسته شده‌ایم، قبل از هر کاری باید در سبک زندگی، افکار و اندیشه خود تغییر ایجاد کنیم. از ابتدا به ما آموخته‌اند پول مادی است و هیچ ارتباطی با احساسات ندارد. با یادگیری مسائل مربوط به «روانشناسی پول» می‌توانیم ساختار ذهنی خود را تغییر دهیم و اطلاعات کاربردی و درستی را در خصوص احساسات و ظرایف مربوط به پول کسب کنیم.

معرفی روانشناسی پول

Screenshot_20220720-122412_Docs

روانشناسی پول یک بحث کاملاً علمی و جهانی در مورد پول است که مطالعه آن باعث می‌شود تا دیدگاه بسیار عمیقی در مورد آن را به دست آوریم. در این مبحث همه چیز به طرز تفکر و رابطه ما با جنبه‌های س زندگی بستگی دارد. بر اساس تحقیقات 75 ساله‌ای که روی دلیل شادی در زندگی افراد انجام شده است، نتیجه نشان می‌دهد که اصلی‌ترین دلیل شادی یک انسان، در روابط درست او نهفته است و در حقیقت این کیفیت روابط ما هستند که خوشبختی و رضایت حقیقی را برای ما رقم می‌زنند.

رابطه با پول یکی از مواردی است که اکثر افراد آن را نادیده می‌گیرند. وقتی به علم روانشناسی پول پی ببریم و بتوانیم رابطه درستی با مسائل مالی داشته باشیم، میزان درآمد ما بالا می‌رود و می‌توانیم زندگی کاملاً متعادلی را داشته باشیم. چنانچه روانشناسی پول را نادیده بگیریم، تمام باورهای رایج اشتباه جامعه در مورد پول، زندگی و میزان درآمد و رفاه ما تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

کتاب روانشناسی پول اثر مورگان هاوزل

Screenshot_20220720-122427_Docs

«روانشناسی پول» یکی از کتاب‌های هوش مالی به شمار می‌رود که تا حد زیادی طرز فکر ما را نسبت به پول تغییر می‌دهد. در همین راستا برای درک بهتر روانشناسی مالی می‌خواهیم این کتاب را مورد بررسی قرار دهیم و از لابه‌لای صحبت‌های «مورگان هاوزل» به دنبال پنجره‌ای تازه برای نگاه‌کردن به پول بگردیم.

چرا افراد رفتارهای متفاوتی با پول دارند؟

در نگاه اول این‌گونه به نظر می‌رسد که برخی از مردم در حال ازدست‌دادن موقعیت‌های شگفت‌انگیز زندگی خودشان هستند. درحالی‌که خودشان اصلاً این‌گونه فکر نمی‌کنند و در دلشان یک آفرین هم به خودشان می‌گویند و در مقابل افرادی که تصمیمات مالی متفاوتی می‌گیرند فکر می‌کنند که آنها دیوانه شده‌اند. علت این رفتارها و قضاوت‌ها چیزی به جز تأثیر محل تولد و طرز فکر آنها که البته قابل تغییر است. زمانی که یک فرد در زندگی خود هیچگاه با چالش‌های مالی روبرو نشده است وقتی وارد بازار سرمایه‌گذاری مانند ارز دیجیتال می‌شود، ریسک‌ها را بسیار ناچیز و به‌عنوان هیجان در نظر می‌گیرد. در دایره واژگانی این افراد کلماتی مانند فقر، نیستی و شکست تعریف نشده‌است. در مقابل افرادی که در فقر بزرگ شده‌اند در ابتدا ریسک‌ها موجود در بازار را شناسایی می‌کنند زیرا می‌دانند اگر در پیش‌بینی‌های خود اشتباه کنند باید با سرمایه‌ ارزشمندشان تاوان بپردازند. همین ماجرا موجب تفاوت در رفتار آدم‌ها با پول می‌شود.

پیروزی و شکست دو روی یک سکه هستند؟

مرز بین پیروزی و شکست به باریکی یک تار مو است اما نتیجه می‌تواند خیلی متفاوت باشد. این دو همیشه دوشادوش یکدیگر هستند و دانستن این موضوع به ما کمک می‌کند که در مورد پیروزی و شکست دیگران خیلی زود و سطحی قضاوت نکنیم. تمامی موفقیت‌ها با تلاش سخت و طاقت‌فرسا و یا تمام شکست‌ها به دلیل کاهلی و مسئولیت‌پذیر نبودن افراد اتفاق نمی‌افتد. عواملی زیادی در این میان هستند که دست‌به‌دست هم می‌دهند که از چشم‌های ما پوشیده هستند. این موضوع دلیل خوبی است که به پیروزی خود دل نبندیم و ملاقات با شکست را رسیدن به آخر خط ندانیم.

باید مراقب ریسک‌های خود باشیم.

بخش مهمی که در روانشناسی پول به رابطه هوش مالی و حفظ پول آن پرداخته می‌شود، یادگرفتن متوقف شدن است. طمع زیاد انسان برای بیشتر داشتن در ابتدای راه او را به سمت موفقیت‌های که آرزوی آنها را داشته سوق می‌دهد، اما اگر این آتش شعله‌ور کنترل نشود همه چیز را از بین می‌برد. در تاریخ پر است از سرمایه‌گذارانی که با تصمیم‌های اشتباه در عرض یک شب تمام سرمایه و اعتبار خود را ازدست‌داده‌اند. برای کنترل کردن طمع و استفاده مفید از آن باید برای خود حد و اندازه تعریف کنیم. خیلی خوب است که همیشه به جلو حرکت کنیم اما نباید جنون طمع منطق ما را ارز بین ببرد.

گرفتن نتیجه های عجیب از فرمول های ساده

با خواندن داستان موفقیت آدم‌های ثروتمند به این فکر می‌کنیم که حتماً از رمز و رازهای پیچیده‌ای باخبر هستند اما در حقیقت، ماجرا ساده‌تر از این حرف‌ها است. شاید با تحلیل نمودارها و کمک‌گرفتن از ربات‌ها سرمایه‌گذاری سودآوری داشته باشیم ولی به این معنی نیست که دیگر ثروتمند شده‌ایم. چون نگهداری از سودها است که نتیجه‌های شگفت‌انگیزی را به وجود می‌آورد. درواقع اگر ما صبر داشته باشیم می‌توانیم امیدوار باشیم که ترکیب این دو ویژگی با هم ما را در رسیدن به ثروت زیاد همراهی می‌کند. صبر کردن شیوه‌ای است که سرمایه‌گذاران بزرگی مانند« وارن باف» و «بنجامین گراهام» از آن استفاده کرده‌اند.

ثروتمند شدن یا ثروتمند ماندن

Screenshot_20220720-122441_Docs

با تبدیل کردن علاقه خود به یک منبع درآمد و یا سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی مانند بورس و ارز دیجیتال می‌توانیم یک راه برای ثروتمند شدن پیدا کنیم. در این میان چیزی که پس از پول‌دار شدن اهمیت زیادی پیدا می‌کند حفظ ثروت به‌دست‌آمده است. باید بتوانیم در طول زمان ارزش سرمایه‌ای که به دست آورده‌ایم را حفظ کنیم. می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که به‌دست‌آوردن پول تنها نیمی از مسیر ثروتمندی است، ادامه ماجرا به تلاش ما برای حفظ آن پول برمی‌گردد.

دنیای ارزهای دیجیتال یکی از بازارهای مالی پرطرف‌دار هستند که نظر بیشتر ثروتمندان را به خود جلب کرده‌اند. در این بازار می‌توانیم روی دارایی‌های دیجیتال باارزش مثل بیت‌کوین، اتریوم و تتر سرمایه‌گذاری طولانی‌مدت انجام دهیم. در این بازار مالی روش‌های زیادی برای کسب درآمد وجود دارد که باتوجه‌به سرمایه و علاقه خودمان می‌توانیم یکی از روش‌ها را انتخاب کنیم. اولین قدم برای ورود به این بازار مالی آموزش و کسب آگاهی است. برای به‌دست‌آوردن اطلاعات بیشتر در مورد سرمایه‌گذاری در دنیای ارزهای دیجیتال اینجا کلیک کنید.

از سرمایه خود چگونه محافظت کنیم؟

جمله معروفی در بحث روانشناسی پول وجود دارد که می‌گوید: «در زندگی خوش‌بین و در کار بدبین باش» زیاد خوش‌بینی در کار و ماجراهایی که به پول ربط دارد ما را به سمت گرفتن تصمیم‌های عجیب و دور از منطق سوق می‌دهد. ممکن است به هوای موفقیت مالی که در روزهای قبلی کسب کرده‌ایم، این روش را نسخه جادویی فرض کنیم و بخواهیم سرمایه زیادی را وارد آن کنیم.

این نوع خوش‌بینی‌ها ما را با سر به چاه فرو می‌برند و یکی از بزرگ‌ترین دلایل ورشکستگی افراد در جهان است. به همین خاطر در سرمایه‌گذاری تا جای ممکن باید بدبین باشیم و روش‌های که برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌کنیم را چندین بار بررسی کنیم و با برنامه‌ریزی و مدیریت احساسات خود تصمیم به سرمایه‌گذاری بگیریم.

سخن پایانی؛ پیام اصلی نویسنده کتاب روانشناسی پول

مورگان هاوزل در این کتاب به دنبال نشان‌دادن رفتارهای غیرمنطقی ما در برخورد با ماجرای پول است. او با انجام سال‌ها کار و تلاش به این نتیجه رسیده است که رفتارهای مالی ما بیشتر از آنکه ریشه‌های منطقی و اصولی داشته باشند، احساسی هستند. توجه کردن به تصمیم‌ها، بررسی آنها از چندین وجه و دیدگاه و قبول همراه همیشگی شکست در سرمایه‌گذاری، از جمله پیام‌هایی هستند که مورگان قصد داشت در این کتاب به گوش خوانندگان برساند.

هوش مالی چیست؟

هر انسانی برای موفقیت در هر زمینه ای باید پیش نیازهای آن را در درون خود یا به صورت ذاتی داشته یا از طریق آموزش و تمرین پرورانده باشد. در حقیقت انسان برای هر زمینه ای یک نوع هوش مانند هوش EQ، هوش IQ، هوش شرافت و هوش موفقیت و غیره دارد. در زمینه مسائل مالی و اقتصادی نیز هوش مالی یا هوش اقتصادی در وجود انسان قرار دارد که البته در میان انسان‌ها شدت و ضعف دارد و معمولا افرادی که هوش مالی بالایی دارند به افرادی بسیار موفق از نظر کسب و کار و تجارت مبدل می‌شوند. بسیاری به درستی نمی‌دانند هوش مالی چیست؟ به همین جهت تصمیم داریم در این مطلب برای علاقمندان مباحث مدیریت و کسب و کار به شرح مقوله هوش مالی یا هوش اقتصادی بپردازیم. با ما همراه باشید.

تعریف هوش مالی یا هوش اقتصادی

در بیان تعریف هوش مالی یا هوش اقتصادی لازم است ابتدا ذکر کنیم که یکی از انواع هوش‌‎های چندگانه انسان است که عمدتا به مسائل مالی و اقتصادی مربوط می‌شود و درست به مانند هوش هیجانی می‌تواند از پایه‌های موفقیت افراد در کسب و کار به ویژه در مدیریت کسب و کار محسوب گردد، هوش مالی است. مدیران و موسسان کسب و کارها و استارتاپ‌های موفق علاوه بر هوش هیجانی بالا دارای هوش مالی یا هوش اقتصادی بالا نیز می‌باشند.

هر انسانی تمایل دارد با کسب درآمد و پول بیشتر، رفاه و آسایش بیشتری برای خود و خانواده اش مهیا کند. زیرا افرادی که رفاه مالی بیشتری دارند زمان بیشتری را می‌توانند به تفریح و لذت بردن از زندگی در کنار خانواده و دوستان بپردازند و این دقیقا هدف اصلی اکثر مردم از تمایل به ثروتمند شدن است. از این رو لازم است که افراد هوش مالی یا هوش اقتصادی را هم مانند هوش هیجانی در خود پرورش دهند.

خوشبختانه هیچ کدام از این موارد را نمی‌توان 100 درصد ذاتی و غیر اکتسابی دانست و قطعا با آموزش و تمرین و ممارست می‌توان آن‌ها را بشدت در یک فرد تقویت نمود. افرادی که هوش مالی بالایی دارند به درستی می دانند در چه زمانی چه تصمیمی بگیرند و معمولا اشتباهات ناشی از تصمیمات اشتباه در لحظات حساس کمتر از آن‌ها سر می‌زند.

به طور ساده و عامیانه در حرف‌های عوام قطعا شنیده اید که در مورد یک فرد می‌گویند که فلانی مثل آب خوردن پول در می‌آورد یا فلانی بلد است چطور پول در بیاورد. این دقیقا دیدی است که افراد در مورد کسانی که شم اقتصادی بالایی داشته و در حقیقت هوش مالی بسیار بالا دارند، وجود دارد. این افراد معمولا پیچیده ترین مسائل مالی پیش رو را هم حل می‌کنند و چالشی در زمینه مالی برای آنان غیر قابل حل نمی‌باشد.

هوش مالی یا شم اقتصادی در واقع مجموعه ای از تصمیم گیری ها و اقداماتی است که افراد در راستای مدیریت مالی صورت می دهند. هوش مالی چیست؟

تعاریف متعددی برای هوش مالی ارائه شده که یکی از معتبر ترین‌ها را رابرت کیوساکی ارائه داده است. وی می‌گوید هوش اقتصادی یا شم اقتصادی مجموعه ای از تصمیم‌گیری‌ها و اقداماتی است که افراد در راستای مدیریت مالی صورت می‌دهند.

نقش هوش مالی در حفاظت و هدایت پول

می‌دانیم که پول یک انگیزه و محرک بسیار قوی در اکثر انسان‌ها به حساب می‌آید و هر انسانی به نوعی نسبت به آن حریص است و این موضوع به هیچ وجه قابل انکار نیست. برخی به دروغ در صحبت‌های خود از بی ارزش بودن پول سخن می‌گویند، در حالی که در دل خود باور قوی دارند که نمی‌توان بدون پول به خوشبختی و آرامش رسید.

اما مساله اینجاست که در بسیاری موارد فقط داشتن پول نمی تواند یک فرد را به خوشبختی و موفقیت برساند. چه بسیارند افرادی که سرمایه زیادی به دستشان رسیده ولی چون بلد نبوده اند آن را در چه راهی سرمایه گذاری کنند نتوانسته‌اند سرمایه خود را حفظ کرده و بعضا تمام سرمایه خود را از دست داده اند. زیرا این افراد شم اقتصادی یا هوش مالی مناسبی ندارند و نمی‌توانند در زمینه مسائل مالی در هر لحظه تصمیم مناسبی اتخاذ کنند و بالعکس با تصمیمات اشتباه خود سرمایه و داشته‌های خود را نیز به باد می‌دهند. نقش مدیریت مالی در این مرحله بیش از بیش نیاز است.

چگونه هوش مالی خود را تقویت کنیم؟

همان طور که پیش تر ذکر کردیم برخی افراد هستند که به صورت ذاتی دارای هوش مالی بسیار قوی هستند و این مهارت را به صورت غیر اکتسابی دارا می‌باشند. اما این موضوع دلیل آن نیست که دیگران نتوانند هوش مالی یا هوش اقتصادی را در خود تقویت کنند. هوش مالی به هیچ وجه یک مهارت صرفا ذاتی نیست و می‌تواند اکتسابی هم باشد و افراد با قرار گرفتن در معرض آموزش‌های صحیح و مستمر و همچنین انجام تمرینات اصولی و هدفمند می‌توانند هوش مالی را در خود به شکل قابل توجه و معنا داری تقویت نمایند. حال به مواردی که در تقویت هوش مالی موثر هستند اشاره می‌نماییم :

تمرکز روی اهداف اصلی

یکی از مهم ترین موارد که می‌تواند به تقویت هوش مالی یا هوش اقتصادی بیانجامد، تمرکز روی اهداف اصلی است. با این کار افراد نمی‌گذارند ذهنشان روی موارد بیهوده تمرکز پیدا کند و وقت آنان تلف گردد. برای اینکه هوش هیجانی در فردی تقویت شده و با تمرکز کافی به سرعت بتواند به پول برسد، می‌بایست فکر خود را از موارد جانبی و بیهوده دور کند و روی هدف‌های اصلی زندگی خود متمرکز شود و ترس را کنار گذاشته و دل را به دریا بزند و وارد گود شود. مقابله با ترس‌ها و اضطراب و داشتن ریسک پذیری که از خصوصیات کارآفرینان موفق هم می‌باشد از مواردی است که علاوه بر داشتن تمرکز کافی روی هدف اصلی می‌تواند به تقویت هوش مالی یا اقتصادی کمک شایانی بنماید.

هوش مالی یا شم اقتصادی در واقع مجموعه ای از تصمیم گیری ها و اقداماتی است که افراد در راستای مدیریت مالی صورت می دهند. هوش مالی چیست؟

داشتن برنامه ریزی و مدیریت زمان

یکی از مشکلاتی که موجب می‌شود ذهن انسان نتواند روی یک موضوع اصلی متمرکز شود، نداشتن برنامه ریزی درست و مدیریت زمان است. در چنین شرایطی فرد هرگز به کارهای خود نمی‌رسد و مرتب وقت کم می‌آورد و به علت عدم تمرکز بالا همان کارهایی که انجام داده است را هم با کیفیت ناقص انجام می‌دهد. با داشتن مدیریت زمان و یک برنامه ریزی مناسب افراد باید بتوانند سعی کنند که مدتی طولانی را به ترک عادت‌های اشتباه خود و جایگزینی آنان با فعالیت‌های مناسب و هدفمند بپردازند تا در مسیر موفقیت متمرکز شوند و بدین ترتیب بتوانند به سوی جذب پول حرکت کنند. در حقیقت با این کار هوش مالی یا هوش اقتصادی افراد بشدت تقویت می‌شود.

افراد با هوش مالی بالا چگونه فکر می کنند؟

در حقیقت برای رسیدن به موفقیت بسیار لازم است که ابتدا بدانیم افراد موفق چگونه فکر می‌کنند و بعد سعی کنیم نحوه تفکر خود را عوض کرده و به آنان شبیه کنیم. البته این به معنای تقلید صرف نیست. زیرا اگر به افراد موفق کارآفرین توجه شود مشخص می‌شود که این افراد انسان‌هایی نوآور هستند و اصلا تقلید را بر نمی‌تابند. اما خوب است که از نحوه فکر کردن افراد موفق ایده بگیریم. حال به برخی از پایه‌های فکری افراد با هوش مالی بالا اشاره می‌کنیم:

یادگیری از متخصصین

افراد با هوش مالی بالا در هر زمینه ای که متخصصی بالاتر از خود می‌بینند از وی یاد می گیرند و هرگز با غرور و تکبر، خود را عقل کل نمی‍‌دانند. این افراد معتقدند مشورت با افراد با تخصص بالا هرگز برای آنان افت ندارد و بلکه دانش آنان را بیشتر کرده و راه موفقیت را برایشان هموارتر می کند.

داشتن مهارت های ارتباطی قوی

مهارت برقراری ارتباط با دیگران از مهارت‌هایی است که به افراد کمک می‌کند بتوانند در نهایت برای کسب و کار خود شبکه سازی انسانی نمایند. از این رو افراد با هوش مالی بالا در زمینه برقراری چنین ارتباطاتی با دیگران توانایی بسیاری دارند. عزت نفس و اعتماد به نفس بالای این افراد، آنان را در داشتن ارتباطات قوی و در نهایت رسیدن به موفقیت در کسب و کار می‌تواند یاری کند.

تعامل با مدیران مالی موفق

همان طور که پیش تر ذکر شد، افراد با هوش مالی بالا سعی دارند همواره از افراد موفق الگو بگیرند و آن را در مجموعه کاری خود بومی سازی کنند. از این رو لازم است به دوستی و داشتن ارتباط با مدیران موفق، به ویژه مدیران مالی موفق بپردازند تا بتوانند از عادت‌ها، رفتارها و کارهای روزانه آنان و عکس العمل‌های آنان در شرایط خاص الگوبرداری کنند و با استفاده از آن در تصمیم گیری‌های بعدی خودشان نیز رفتاری بدان صورت داشته باشند.

درآمد و هزینه

app download

خانه‌ای را در نظر بگیرید که مخارجش با شماست و شما مسئولیت پرداخت هزینه‌های آن را دارید و مخارج آن از درآمدش برای شما بیشتر است،‌ در این حالت این خانه برای شما منبع درآمدزا نیست بلکه یک مسئولیت بدهی است و برعکس این رویه، همین خانه می‌شود منبع درآمدزایی شما.

و این در واقع تعریف دانش مالی و تحصیلات مالی است. اکثر فارغ‌التحصیلان نمی‌دانند وضعیت مالی چیست چرا که فقط بخشی از این مطلب را فرا گرفته‌اند. اگر دوره‌ای از رشته حسابداری یا مدیریت مالی گذرانده باشید حتما متوجه حرف من می‌شوید.

پنج اصطلاح اساسی در دانش مالی و تحصیلات مالی وجود دارد:

در پروسه بانک‌ی،‌ بانک‌ها زیاد خودشان را درگیر معیارهایی شبیه فایکو (FICO) نمی‌کنند که اصولا به معنی این است که آیا شما برای قرض کردن پول قابل اعتماد هستید یا خیر و بیشتر از این پنج اصطلاح استفاده می‌کنند و برای بررسی مشتریان خود از این منابع استفاده می‌کنند تا معیار فایکو.

الگوی رفتاری مدیریت مالی پایین

رمز پولدار شدن دانش آکادمیک یا خانواده ثروتمند نیست هرچند تاثیرگذار هستند، بلکه جریان داشتن پول است. شکل زیر الگوی رفتاری یک فرد مدیریت مالی پایین (فقیر) است.

الگوی رفتاری فرد فقیر

اکثر مردم توانایی کنترل این ورود و خروج پول را ندارند و‌ اهمیتی هم ندارد که تحصیلات عالی داشته باشند یا خیر؛ بنابراین مدیریت مالی و هوش اقتصادی به مقدار پولی که شما می‌سازید مربوط نمی‌شود.

الگوی رفتاری مدیریت مالی طبقه متوسط

حالا به سراغ الگوی رفتاری یک فرد طبقه متوسط می‌رویم که به این شکل است:

الگوی رفتاری مدیریت مالی طبقه متوسط

و این دقیقا زمانی است که موضوع خرید خانه وارد می‌شود کاری است. خانه اول، خانه بزرگتر، خانه جای دیگر و غیره. می‌خواهد ارث باشد، حقوق بیشتر، کمیسیون خوب یا هر روش دیگری که منجر به کسب درآمد چشمگیری شود تا شما را به فکر حفظ سرمایه جدید شما بیاندازد؛ خانه شما منبع درآمدزای شما است و چه کسی این حرف را می‌زند: البته مشخص است، دلال‌ها. چرا که آن‌ها خواسته یا ناخواسته می‌خواهند یک حس کاذب امنیت را به شما بدهند در حالی که این واقعیت ندارد. اگر نزدیک تر به این قضیه نگاه کنیم،‌ اکثر افرادی که با این روش خانه می‌خرند برای زندگی کردن در آن این کار را انجام می‌دهند و این مسیری است که پول وارد می‌شود، خرج می‌شود و شما درآمدزایی انجام نداده‌اید. فقط هزینه‌هایی را به خود تحمیل کرده‌اید که شامل وام،‌ هزینه نگهداری، عوارض و مالیات و غیره و این دلیلی است که خانه شما منبع درآمدزا شما نیست چرا که از جیب شما پول را در قالب مسئولیت بدهی خارج می‌کند و چیزی به شما به صورت مرتب نمی‌دهد.

منبع درآمدزا پول در جیب می‌گذارد،‌ مسئولیت بدهی پول از جیب شما خارج می‌کند.

برای برآورد، بررسی و ثبت درخواست

مشاوره و مدیریت

الگوی رفتاری مدیریت مالی هوشمند

بنابراین هوش مالی،‌ توانایی کنترل جریان پول است و این چیزی است که در مدرسه و دانشگاه تدریس نمی‌شود، برعکس به شما می‌گویند به دانشگاه بروید، شغلی به دست آورید، مالیاتتان را پرداخت کنید، بعد ماشین بخرید، بعد خانه بخرید، بعد طلا و دلار بخرید و سپس امیدوار باشید تا گران شوند و به نوبه خود تورم بالا برود تا وقتی زمانی که خانه شما دو برابر شد،‌ ارزش پول شما سه برابر سقوط کرده باشد و به این صورت شما ضرر داده‌اید.

الگوی رفتاری مدیریت مالی هوشمند

حالا اگر به مثال خانه برگردیم،‌همین خانه اگر رابطه هوش مالی و حفظ پول به هدف یک سرمایه گذاری خریداری شود و بجای خروج پول منجر به ورود پول به جیب شود، همین خانه تبدیل به یک منبع درآمدزایی می‌شود. پس ببینید که خانه به تنهایی اهمیت ندارد و نوع قرارگیری آن در به جریان انداختن پول است که آن را تبدیل به یک مسئولیت بدهی یا منبع درآمدزایی می‌کند. همین خانه وقتی با وام خریداری شود و با اجاره‌ای بیشتر از مقدار وام به کسی واگذار شود، نه تنها شما از جیبتان پولی برای خانه نداده‌اید، بلکه صاحب خانه‌ای برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و جریان پولی ثابت شده‌اید. با همین استراتژی تمام اشیاء و افراد می‌تواند مدیریت شوند تا از یک مسئولیت مالی تبدیل به یک منبع درآمدزایی شود.

حتما سریال زیبای پژمان را به یاد می‌آورید که دقیقا در همین رابطه بود، بازیکن معروفی که در دوران حرفه‌ای خود به خوبی درآمدزایی کرده بود ولی با بالا رفتن سن و افول دوران ورزشی خود با بحران جدی مالی روبرو می‌شود. بسیاری در جامعه به همین شکل هستند، درآمد عالی در برهه‌ای از زمان و عدم توانایی کنترل جریان پول و ورشکستگی مالی در ظرف دو سال.

پس مهمترین عامل در الگوی مالی شما می‌بایست جریان پول باشد، مدرک دانشگاهی و شغل مناسب بسیار خوب هستند ولی با این جریان پول است که منابع شما را از یک مسئولیت بدهی به منبع درآمدزا تبدیل می‌کنند.

البته این مورد در خصوص انسان‌ها هم صدق می‌کنند،‌ اطرافیان شما می‌توانند مهمترین منابع شما باشند، اگر منجر به درآمدزایی شوند یک منبع درآمدزا هستند که شما باید آن‌ها را نگه دارید و حتی منجر به رشد و بالاتر رفتن آن‌ها شوید و اگر منجر به از دست دادن پول و دارایی شما می‌شوند سعی به اصلاح الگوی مالی خودتان کنید چرا که در پایان روز این شما هستید که باید پول را بسازید و نه دوستان و اطرافیانتان.

حالا یک سوال فلسفی: پدر و مادر یا فرزندان یک مسئولیت بدهی هستند یا یک منبع درآمدزا ؟

جواب درست در هدف هر فرد نهفته است و یک جواب کامل وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر در خصوص هدف یابی می‌توانید به جستار من، یک زندگی معنا‌دار، رجوع کنید.

اگر پدر و مادر به سنی برسند که به هزینه‌های پزشکی و نگهداری نیاز داشته باشند یا فرزندان برای حداقل سه دهه به کمک مالی ما نیاز داشته باشند و ما کسی باشیم که پول در دستمان باشد و این مسئولیت بر عهده ما باشد، چه برنامه‌ای برای آن زمان داریم؟ و این سوالی است که اغلب مردم به آن فکر نمی‌کنند ولی بسیار حائز اهمیت و البته گران است و ما اگر برای این مواقع فقط ذخیره مالی داشته باشیم مطمئن باشید این ذخیره با سرعت بسیار زیادی همانند الگوی افراد فقیر شروع به تخلیه می‌کند و شرکت‌های بیمه هم اثبات کرده‌اند زیاد در این مواقع قابل اتکا نیستند.

نكته قابل اشاره دیگر این است که اکثر مردم مشاور مالی بد،‌ شریک تجاری یا مدیر مالی نامناسب یا حتی شریک زندگی نامتوازن و موارد شبیه به این را دارند که همگی یک مسئولیت بدهی محسوب می‌شوند.

جمع‌بندی

هوش اقتصادی این است که آیا شما می‌توانید جریان پول را کنترل کنید.

هوش به معنی این است که توانایی شما در حل مسئله چقدر زیاد است هرچند تعیین کننده هوش کلی شما نمی‌شود؛ بنابراین هوش مالی به این معنی است که شما تا چه اندازه توانایی حل مشکلات مالی خود را دارید و نهایتا چقدر در کنترل جریان پول توانایی دارید.

پایان نامه رابطه هوش مالی و ریسک‌پذیری کارکنان

همه ما با هم تفاوت­هایی داریم. علایق و بیزاری­های متفاوتی داریم. نقاط ضعف و قوت متفواتی داریم. استعدادها و نبوغ­های مختلفی داریم (کیوساکی، 1391: 37). در طی دهه اخیر اندیشمندان مالی سعی‌ در تبیین و یافتن علل موارد خاص با کمک از سایر علوم همانند روانشناسی، علوم اجتماعی و فیزیک بوده‌اند. از این‌رو حوزه‌های میان رشته‌ای تحت‌ عناوین اقتصاد مالی، اقتصادسنجی مالی، ریاضیات مالی و نظریه تصمیم‌گیری‌ شکل گرفته است. یکی از مطالعاتی که‌ در این زمینه به سرعت گسترش یافت‌ و تا حدودی توانست پدیده‌های مذکور را تبیین کند ادغام نظریه‌های اقتصادی‌ با نظریه‌های رایج روانشناسی بود که‌ تحت‌عنوان”مالیه‌رفتاری [1] ” مطرح شد. از بنیانگذاران این حوزه از دانش مالی، روانشناس مشهور دانیل کاهنمن [2] است که در سال 2001 به خاطر ارائه مدل‌هایی برای تبیین‌ رفتار سرمایه‌گذاران، تحت‌شرایط عدم‌ اطمینان، به دریافت جایزه نوبل اقتصادی‌ نائل شد. در الگوی اقتصادی مالی سنتی فرض می‌شود که تصمیم گیرندگان کاملاً عقلایی‌ عمل می‌کنند و همیشه به دنبال بیشینه‌ کردن مطلوبیت مورد انتظار هستند.

در برخی از مدل‌های مالیه‌رفتاری، عوامل، اعتقاداتی دارند که به‌طور کامل‌ صحیح نیستند. در برخی مدل‌ها نیز، عوامل اعتقادات‌ درستی دارند ولی انتخاب‌هایی انجام می‌ دهند که با بیشینه‌سازی مطلوبیت مورد انتظار سازگار نیست. ارتباط علم مالی و سایر رشته‌های علوم‌ اجتماعی که به‌عنوان روانشناسی مالی‌ معروف شده است، به بررسی فرایند تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران و عکس‌ العمل آن‌ ها نسبت به شرایط مختلف‌ بازارهای مالی می‌پردازد و تأکید آن‌ بیش‌تر به تأثیر شخصیت، فرهنگ و قضاوت‌های سرمایه‌گذاران بر تصمیم‌ گیری سرمایه‌گذاری است. روانشناسی مالی در واقع در مقابل‌ “پارادایم‌”رفتارهای منطقی سرمایه‌ گذاران مطرح شده که براساس و بنیان‌ همه مدل‌های مالی ارائه شده است.

تالر معتقد است گاهی اوقات برای یافتن‌ پاسخی برای معماهای مالی تجربی‌ ضروری است که این احتمال را بپذیریم‌ که برخی از عامل‌ها در اقتصاد گاهی‌ به‌طور کامل عقلایی رفتار نمی‌کنند که‌ این، موضوع مالیه‌رفتاری است.

1ـ2ـ بیان مسأله

با علم به اینکه مغز ما سیستمی پیچیده [3] است، چگونه می‌توانیم تصمیمات مالی هوشمندانه‌ای تحت فشار [4] یا برای به دست آوردن یک فرصت عالی بگیریم؟ خوشبختانه می‌توانیم شیوه‌ای که مغز ما به موقعیت‌های مالی واکنش نشان می‌دهد را تغییر دهیم. اگرچه سیستم ما طوری تنظیم شده است که به شیوه‌ای رفتار کنیم که به دردسر مالی بیفتیم، اما مغزمان قابلیت ایجاد الگوهای واکنش و عادت‌های جدید را دارد. تحقیقات عصب شناسی [5] اخیر حاکی از این است که مغز “تغییر پذیر [6] ” است. تغییر پذیری عصبی [7] یعنی اینکه مغز می تواند تغییر کند. ما می‌توانیم عادت‌های جدیدی به وجود آوریم، به طوری که هنگام مواجهه با شرایط مالی چالش برانگیز، به شیوه هایی واکنش نشان دهیم که بیشترین و بلند مدت ترین منفعت مالی برایمان حاصل شود. با تمرین می توانیم واکنش های خاص خود را به شرایط مالی تغییر داده و واکنش های جدیدی را ایجاد می کنیم که بخش های منطقی مغزمان را به کار بیاندازد (هو [8] ، 2011).

از دیگر سو، ریسک و بازده از مهم ترین مفاهیم سرمایه‌گذاری می‌باشند که همواره هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری کنار هم بوده و اساس تصمیم گیری را شکل می دهند. در منابع مختلف تعاریف گوناگونی از این دو واژه صورت گرفته است. در بیانی ساده می توان بازده را این گونه تعریف نمود: “هر سهم یا هر پرتفویی از سهام، اگر در فاصله خاصی از زمان خریداری، نگهداری و فروخته شود، بازده خاصی نصیب دارنده آن می نماید. این بازدهی، شامل تغییر قیمت و منافع حاصل از مالکیت است. اصطلاح “نرخ بازده” (یا نرخ عایدی) برای توصیف نرخ افزایش یا کاهش سرمایه‌گذاری در طول دوره نگهداری دارایی به کار می رود (راعی، 1383: 112). هم چنین در مباحث مربوط به تئوری های مالی و سرمایه‌گذاری، ریسک را به معنای “میزان اختلاف بازده واقعی یک سرمایه‌گذاری با بازده مورد انتظار آن ” تعریف می کنند (جونز، 1389: 16).

عملکرد مالی یک شرکت بارزترین جنبه‌ی عملکرد آن می‌باشد و به نظر می‌رسد این مهم جز با داشتن کارمندانی با دانش بالا در زمینه‌ی امور مالی حاصل نخواهد شد. به طبع هوش مالی افراد در عملکرد مالی شرکت مؤثر واقع خواهد شد چرا که طبق تحقیقات صورت پذیرفته هوش مالی افراد نقش مهمی در تصمیم‌گیری آنها در زمینه‌ی مالی دارد. این چنین تصمیم‌گیری‌هایی بی‌تأثیر از میزان ریسک‌پذیری افراد نخواهد بود. معمولاً در اقتصاد و به ویژه در سرمایه‌گذاری فرض بر آن است که سرمایه‌گذاران منطقی عمل کرده، اطمینان را بر عدم اطمینان ترجیح داده و به عبارتی دیگر ریسک گریز می‌باشند. سرمایه‌گذاران منطقی و ریسک گریز در ازای قبول ریسک، انتظار دریافت بازده بیشتری دارند.

درجه ریسک‌پذیری یا ریسک‌گریزی، یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر رفتار افراد افراد به ویژه در بازارهای مالی است. ریسک‌پذیری را می توان “انجام هر گونه فعالیتی که دارای حداقل یک نتیجه مبهم و یا نامطمئن باشد” تعریف کرد. نتیجه مذکور ممکن است مثبت بوده و منفعتی را برای فرد به همراه داشته باشد و یا منفی بوده و فرد را با زیان مواجه سازد (فلاح شمس لیالستانی و همکاران، 1389).

با عنایت به مطالب فوق الذکر، سؤالی که در ذهن محقق خودنمایی می کند این است که آیا اساساً بین هوش مالی و ریسک پذیری رابطه ای وجود دارد؟

1ـ3ـ اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

به طور کلی می‌توان موارد اهمیت و ضرورت انجام پژوهش حاضر را در موارد زیر برشمرد:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.