الگوی گُوِه نزولی


آشنایی با چند الگوی مهم در تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری

آشنایی با چند الگوی مهم در تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری

تقریبا مهمترین بخش از تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی از جمله بورس، شناخت الگوها و شکل‌هایی است که در روی چارت قیمتی ایجاد می‌شود.

تحلیل تکنیکال

تشکیل شکل‌ها و الگوها به ظاهر کاملا تصادفی به نظر می‌رسد، اما در حقیقت در پشت هر الگوی ایجاد شده، تغییر در روند عرضه و تقاضاست که با کاهش/افزایش قدرت خریداران/فروشندگان الگوی گُوِه نزولی ایجاد شده است. در صورتیکه محرک خارجی وجود نداشته باشد، پس از تغییر در عرضه و تقاضا، تا حدود بسیار بالایی می‌توان از نحوه‌ی ادامه‌ی قیمت‌ها مطمئن بود و روند آتی قیمت را تحلیل و پیش بینی کرد. در این مقاله، چند الگوی مهم را به شما آموزش خواهیم داد. ابتدا اجازه دهید تا نگاهی به انواع الگوها داشته باشیم.

انواع الگوها

الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال، می‌توانند مربوط به یک کندل، دو کندل و یا مربوط به چندین کندل باشند که در مدت طولانی ایجاد شده‌اند. اما دقت داشته باشید که برای پیدا کردن این کندل‌ها، ابتدا باید نحوه تفسیر و تعبیر کندل‌ها در چارت قیمتی و نمایش با کندل استیک‌ها را یاد بگیرید. کندل استیک‌ها که با نام شمع‌های ژاپنی در ایران شناخته می‌شوند، رفتار قیمتی یک دارایی در یک تایم فریم انتخاب شده را نمایش می‌دهند. تایم فریم به معنای بازه‌ی زمانی برای بررسی تغییرات قیمتی است. تایم فریم می‌تواند بین ۱ ثانیه تا چندین ماه باشد. این بدان معناست که هر کندل، معادل یک تایم فریم انتخاب شده بوده و سه چیز را نمایش می دهد. اولین نکته، قیمتی است که دارایی در ابتدای باز شدن کندل داشته است، نکته دوم روند تغییر قیمت در طول تایم فریم است (که می‌تواند الگوی گُوِه نزولی باعث ایجاد کندل خالی/قرمز یا کندل پر/سبز) شود و نهایتا نیز قیمت نهایی دارایی در زمان بسته شدن را نمایش می‌دهد.

در دسته بندی کلی، انواع الگوها را می‌توان به الگوهای ادامه دهنده یا برگشتی تقسیم بندی کرد. این بدان معناست که ظاهر شدن بعضی از الگوها در چارت قیمتی، به معنای ادامه روند بوده و یا روند قیمت در ادامه شکسته شده و روند عوض خواهد شد. برای مثال، اگر یکی الگوی ادامه دهنده در چارت مشاهده شود، می‌توان مطمئن بود که بازار به همین روند ادامه داده (یعنی افزایش قیمت یا کاهش قیمت استمرار پیدا می کند) و اگر الگوی برگشتی ظاهر شود، به معنای آن است که روند قیمت در حال عوض شدن از افزایشی به کاهشی یا از کاهشی به افزایش است. البته باید در نظر گرفت که در بعضی حالات، بازار در حالت رینج قرار گرفته و در بازه‌های مشخصی نوسان پیدا می‌کند، در این حالت بازار در حالت خنثی قرار گرفته است. در ادامه، چند الگوی بسیار مهم را به شما آموزش خواهیم داد.

کندل چکش

هنگامیکه در یک روند نزولی (قیمت دارایی در حال کاهش است)، یک کندل با سایه یا شدوی بسیار بلند در زیر خود ایجاد شود، اصطلاحا به آن کندل چکش گفته می‌شود. کندل چکش در حقیقت الگوی تک کندلی در تحلیل تکنیکال بوده و از آنجاییکه فقط بر اساس یک کندل شناسایایی می‌شود، عموما به آن کندل چکش گفته می‌شود. برای فهم بهتر، ابتدا به تصویر زیر نگاه کنید.

کندل چکش

برای تحلیل این الگو بر مبنای عرضه و تقاضا باید گفت، زمانیکه قیمت بسیار کاهش یافته و تریدرها از افزایش قیمت تقریبا ناامید شده‌اند، معاملات خود را بسته و تعداد فروشندگان کاهش خواهد یافت. حال خریداران وجود داشته، اما کسی برای فروش وجود ندارد. بنابراین، رفته رفته قیمت افزایش خواهد یافت. این الگو، به معنای این نکته است که روند در حال تغییر است، چرا که عرضه کم و تقاضا زیاد شده است. بنابراین، کندل چکش نوعی الگوی برگشتی است. برای آشنایی بیشتر با الگوی چکش و یادگیری اصول شناسایی و تشخیص آن، به مقاله جامع کندل چکش مراجعه کنید.

الگوی کنج

یکی از الگوهای مهمی که به تریدر می‌گوید فعلا باید دست نگه داشت و هیچ معامله‌ای انجام نداد، الگوی کنج است. این الگو از آنجایی مهم است که مانع از معامله کردن در زمان اشتباه می‌شود. الگوهای کنج (صعودی و نزولی) هنگامی در چارت قیمتی تشکیل می‌شوند که خریداران و فروشندگان به تعادل نسبی رسیده‌اند و به زودی این تعادل برهم خواهد خورد و روند جدید شکل خواهد گرفت. ابتدا بهتر است به تصویر زیر که نمونه‌ای از الگوی کنج افزایش است دقت کنید.

الگوی کنج افزایشی

الگوی کنج شباهت زیادی به الگوی مثلث دارد، اما این دو با در چند نکته باهم متفاوت هستند. جالب است بدانید که گاهی به الگوی کنج، الگوی گوه نیز گفته می‌شود. پس از شکل گرفتن کنج افزایشی و همگرا شدن دو خط بالا و پایین این الگو، باید انتظار تغییر روند را داشته باشیم. چرا که دیگر خریداران تمایل خود به خرید را از دست داده و حال فقط فروشنده در بازار باقی مانده است. بنابراین، روند افزایش تغییر کرده و روند کاهشی شروع خواهد شد. در نقطه مقابل نیز هرگاه الگوی کنج نزولی شکل بگیرد، باید انتظار تغییر روند و افزایش قیمت را داشت.

الگوی پروانه

یکی از الگوهایی که به صورت فرموله در آمده و محاسبه‌ی آن نسبتا سخت و پیچیده است، الگویی با نام گارتلی است. الگوی گارتلی در دهه ۱۹۳۰ میلادی توسط فردی با نام هارولد مک کینلی گارتلی معرفی شد. این الگو بر مبنای چهار نقطه که نام‌های ABCD معرفی می‌شوند، ترسیم می‌شود. در سال‌های بعدی، این الگو ارتقاع یافت و الگوهای دیگری با نام‌های پروانه، خرچنگ، ۲۲۲، خفاش و . اجرا شدند. تفاوت هر کدام از این الگوها، فاصله‌ی میان چهار نقطه‌ی مختلف بوده که شکل نهایی ترسیم خطوط را متفاوت و شبیه به یکی از اسامی قبلی می‌کند. برای یادگیری این الگوی کاربردی و نحوه‌ی گرفتن تایید با استفاده از سطوح فیبوناچی، به مقاله‌ای در سایت معامله‌گر ایرانی irtrader.net مراجعه نمایید.

استفاده از الگوها

دقت داشته باشید که به هیچ عنوان نباید بر مبنای یک الگو تصمیم گیری نموده و معاملات را انجام داد. تریدرهایی که در بازارهای سرمایه گذاری فعالیت می‌کنند، یک استراتژی معاملاتی داشته و بر مبنای نتایج چندین الگو و همچنین استفاده از اندیکاتورها، تصمیم به انجام معاملات یا بستن معاملات خواهند گرفت. خصوصا هنگامی که اخبار سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشد، به سرعت ممکن است سرمایه گذاران ترسیده، معاملات خود را بسته و نتیجتا روند بازار به کلی تغییر نماید. در این حالت، افرادی که معاملات را بدون توجه به اخبار باز کرده باشند و خصوصا با استفاده از لوریج معامله کرده و حجم معامله‌ی بالایی داشته باشند، دچار ضررهای جبران ناپذیری خواهند شد. برای اینکه بدانید لوریج چیست این مقاله را مطالعه کنید.

برای جلوگیری از این اتفاقات، حتما باید استراتژی معاملاتی داشته و حتما باید اصول مدیریت سرمایه را دنبال کرد. برای مدیریت سرمایه، اصولا توصیه می‌شود که هیچگاه تمام سرمایه برروی یک دارایی گذاشته نشده و همواره میزان معاملات یا همان لات معاملات را با دقت انتخاب کرد. برای فهم این موضوع، ابتدا بهتر است که بدانید لات چیست و چگونه باید میزان آن را با توجه به مدیریت سرمایه، انتخاب کرد.

تریدرهای حرفه‌ای، نهایتا ۱۰ دارایی مختلف را مد نظر قرار داده و با بررسی مستمر تغییرات قیمتی و استفاده از اندیکاتورهای مختلف، در زمان مناسب وارد معامله‌ی آن‌ها می‌شوند. عموما هیچ تریدر حرفه‌ای بیش از ۱۰ دارایی را رصد نکرده، چرا که این کار نیاز به زمان زیادی داشته و تمرکز را از بین خواهد برد. توصیه می‌شود که شما هم استراتژی معاملاتی مخصوص به خود را داشته باشید و پس از تمرین و کسب تجربه، دارایی‌ای را برای معامله انتخاب کنید که بهترین بازدهی را برای شما به همراه داشته باشد.

آموزش بورسی تکنیکال الگوهای ادامه دهنده (الگوی کنج)

اکوبورس: این الگوی گُوِه نزولی الگو نیز مانند سایر الگوها دو نوع صعودی و نزولی دارد که با نام های Rising Wedge و Falling Wedge نامگذاری می شوند.

آموزش بورسی تکنیکال الگوهای ادامه دهنده (الگوی کنج)

به گزارش اکوبورس، این الگو را هم می توان در دسته الگوهای برگشتی جای داد و هم در دسته الگوهای ادامه دهنده،بنابراین قاعده ای کلی در مورد آن وجود ندارد.

در تصویر انواع کنج نزولی و کنج صعودی را در روند های صعودی و نزولی مشاهده میکنید.

لگوی کنج صعودی (Rising Wedge)

این الگو از دو خط روند صعودی همگرا تشکیل می شود. این بدان معناست که این دو خط روند هر دو به سمت بالا در حرکت می باشند اما زاویه حرکتی آنها به شکلی است که اگر تا انتها آنها را ادامه دهیم، سر انجام در نقطه ای یکدیگر را قطع خواهند کرد.

همانطور که در تصویر بالا می بینید، به مانند الگوی مثلث در این الگو نیز فشردگی قیمت را داریم که این احتمال را به ما می دهد که شاید بعد از تکمیل شدن الگو شاهد حرکت قدرتمندی باشیم. البته در همه موارد نیز چنین چیزی ممکن است رخ ندهد.

بعد از شکل گیری این الگو باید منتظر برگشت قیمت باشیم. همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم این الگو می تواند جزو دسته الگوهای ادامه دهنده نیز باشد. به این صورت که بر خلاف حرکت نزولی قبل از خودش می گیرد و در واقع فاز اصلاحی قیمت را انجام می دهد و پس از تکمیل شدن، مجدد مسیر نزولی را در پیش خواهد گرفت.
در صورت مشاهده صحیح الگوی کنج صعودی، باید منتظر نزول قیمت بود.

الگوی کنج صعودی (Rising Wedge)

مثالی از یک کنج صعودی که روند قبل از آن نزولی میباشد قیمت در قالب الگوی کنج صعودی اصلاح نموده اما در نهایت با خروج از پایین کنج به نزول ادامه داده است.

مثالی دیگر از یک کنج صعودی که روند قبل از آن صعودی میباشد با تشکیل الگوی کنج صعودی قیمت به روند افزایشی ادامه داده است اما در نهایت با خروج از پایین کنج نزولی شده است.

آموزش بورسی تکنیکال اندیکاتورها و شاخص ها (واگرایی مثبت و منفی)

اکوبورس: دایورجنس یا واگرائی به حالتی اطلاق می شود که حرکت قیمت و حرکت اندیکاتور در دو جهت مختلف است (یعنی قیمت و اندیکاتور با یکدیگر هم جهت یا همگرا نیستند ) و این دو منحنی از یکدیگر دور می شوند که این سیگنال یا همان نشانه اي است که بر تضعیف روند بازار دلالت می کند.

آموزش بورسی تکنیکال اندیکاتورها و شاخص ها (اسیلاتور RSI)

اکوبورس: از محبوبترین اندیکاتورهاي تکنیکی در بین اکثر تحلیلگران است و از این رو شاخص قدرت نسبی نام گرفته که قدرت تغییرات قیمتهاي اخیر بسته شدن را با مقادیر پیشینی از دوره هاي قبلی اندازه گرفته و آن را تبدیل به عددي میکند که همواره بین 0 و 100 است.

آموزش بورسی تکنیکال اندیکاتورها و شاخص ها (میانگین جهت یاب)

اکوبورس: اندیکاتوري است که براي تشخیص قدرت بازار به کار میرود.

آموزش بورسی تکنیکال اندیکاتورها (میانگین متحرك نمایی)

اکوبورس: تحلیلگران تکنیکال براي کاستن تاخیر نمودار میانگین متحرك ساده ، اغلب از میانگین هاي متحرك نمایی استفاده می کنند.این میانگین ها با تاکید بیشتر بر قیمت هاي اخیر، این تاخیر را کاهش می دهند.

آموزش بورسی تشخیص نواحی مقاومت و حمایت میانگین متحرك

اکوبورس: یکی دیگر از کاربرد هاي میانگین متحرك ، شناسایی ترازهاي مقاومت و حمایت است. شما میتوانید از میانگین متحرك ها بعنوان حمایت ها و مقاومت های داینامیک (پویا) استفاده کنید

الگوهای قیمتی

الگوی قیمتی به چه معنایی است؟

تعداد الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال بسیار است. آن ها اطلاعات زیادی را در مورد حرکت های قیمت در اختیار شما قرار می دهند.

اما همه آن ها سیگنال های قوی و درستی صادر نمی کنند. لذا در این مقاله ضمن معرفی بهترین الگوهای قیمتی، اجزای آن مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

فهرست محتوای مقاله

پولبک

سقف ها و کف ها

طول و شیب موج‌ های روند

  • بهترین الگوهای قیمتی
  • ترکیب الگوهای قیمتی با تحلیل بنیادین
  • جمع بندی بهترین الگوهای قیمتی

الگوی قیمتی به چه معنایی است؟

چارتیست ها برای تحلیل بازار و پیش بینی آینده ی آن از روش های گوناگونی استفاده می کنند. بعضی بیش تر توجه شان روی انواع شاخص ها است.

الگوی قیمتی به چه معنایی است؟

بعضی دیگر بیش تر حجم معاملات را ملاک قرار می دهند. تریدرهایی هم هستند که در تحلیل شان به بررسی حرکت و روند قیمتی می پردازند.

برای رسیدن به این منظور، آن ها بر روی نمودارهای شمعی نمای کلی قیمت را به دست می آورند.

در این روشی که آن ها استفاده می ‌کنند یک سری قانون و قاعده بر اساس رنگ، نوع کندل، قیمت باز و بسته شدن و غیره وجود دارد که سبب می شود الگوهای قیمتی مختلفی وجود داشته باشند.

تریدرها می ‌توانند از این روش ‌های مختلف قیمتی برای بازارهای مالی گوناگون نظیر بورس، فارکس، آتی و حتی ارزهای دیجیتال استفاده کنند.

تعداد این الگوهای قیمتی بسیار زیاد هستند. اما در ادامه به بهترین آن ها اشاره می ‌شود؛ آن هایی که بسیار قوی، شناخته شده و پرکاربرد هم هستند.

اجزای الگوهای قیمتی

همه ی الگوهای قیمتی (مهم نیست که از چه نوعی هم باشند) در ۳ جزء با هم شباهت دارند. اگر بتوانید این اجزا را به درستی بررسی کنید، تصمیم ‌های خرید و فروش سود آورتری خواهید گرفت.

در این صورت مسلماً میزان ضررهایتان هم پایین می آید. حقیقتا شناخت این اجزا سبب می‌ شود شما حرکت های قیمتی را به شیوه ی نوینی درک نمایید.

پولبک

پولبک در حرکت‌ های شدید، زیاد به چشم می‌ خورد. آن اطلاعاتی در رابطه با ادامه ی حرکت بازار را به شما ارائه می دهد.

اجزای الگوهای قیمتی

هر چه حرکت های اصلاحی از نظر اندازه و زمان تشکیل شدنشان بزرگ ‌تر باشند احتمال معکوس شدن روند خیلی زیادتر است.

دلیلش هم این است که در این وضعیت تعادل بین خریداران و فروشندگان در حال تغییر پیدا کردن چشمگیری است.

ولی هر چه مدت زمان و اندازه ی این اصلاحات کوچک تر باشند نشانه ی یک سری اصلاحات جزئی تری در بازار هستند که معمولاً در این موقعیت روند کنونی ادامه پیدا می کند

سقف ها و کف ها

اجزای الگوهای قیمتی

بررسی چگونگی شکل گرفتن سقف ها و کف ها، بنیان (اساس) بررسی الگوهای قیمتی را تشکیل می دهد. در واقع این موضوعی است که تریدر بزرگ، داو، هم به آن اشاره کرده است.

به این معنا که شما باید بدانید در حرکت های صعودی، سقف ها یکی پس از دیگری بالاتر از هم زده می شوند.

یعنی سقف اول بالاتر از سقف دوم، سقف دوم بالاتر از سقف سوم و به همین ترتیب سقف ها زده می شوند.

سقف‌های بالاتر بیانگر این هستند که خریدارها زیاد می باشند و توانسته اند قیمت را به جهت بالا حرکت دهند.

در حرکت صعودی، کف ها نیز یکی پس از دیگری بالاتر زده می شوند؛ یعنی این که کف اول بالاتر از دوم، کف دومی بالاتر از سومی و به همین ترتیب کف ها زده می شوند.

در حرکت صعودی، کف ها نیز یکی پس از دیگری بالاتر زده می شوند

در موقعیت های اصلاحی که کف های بالاتر شکل می گیرند به این معناست که فروشنده‌ ها قدرت کافی برای پایین آوردن نرخ را ندارند و هم چنان خریداران قدرت را در دست گرفته اند.

بنابراین توجه به این سقف ها و کف ها برای ورود و خروج به موقع از بازار لازم است.

به عنوان نمونه وقتی نرخ توان زدن سقف تازه ای را نداشته باشد یک اخطاری است مبنی بر این که روند صعودی، معکوس خواهد شد.

یا وقتی نرخ با سختی سقف های تازه شکل گرفته را می شکند اخطاری است که نشان می دهد خریدار ها و فروشنده ها نسبتا به تعادل رسیده اند.

در چنین وضعیتی ممکن است چرخش بازار در کار باشد و شما باید حواستان را بیش تر جمع کنید.

طول و شیب موج‌ های روند

بررسی این موضوع بسیار مهم است. شما می توانید قدرت روند را از طریق ریز موج هایی که در بین سقف ها و کف ها زده می‌ شوند، مشاهده کنید.

اجزای الگوهای قیمتی

در حقیقت قدرت روند از طریق بررسی طول شیب و اندازه ی این ریز موج ها شناسایی می‌ شود. پس شما اگر می خواهید یک معامله گر موفق باشید فقط نباید به محدوده ی کف ها یا سقف ها توجه کنید.

بلکه باید موج هایی هم که بین آن ها اتفاق می ‌افتد و حاکی از رویدادهای موجود در بازار هستند را نیز مورد توجه قرار دهید.

هر چه سایه های کندل های این ریز موج ها بلند تر باشد معمولاً نشانه ی برگشت روند و افت قیمت هستند.

بهترین الگوهای قیمتی

از جمله بهترین نوع آن ها می ‌توان به الگوی پرچم و انواع آن، مثلث و انواع آن، سقف و کف دو قلو، فنجان و دسته، سر و شانه و انواع آن و گُوِه ی را نام برد.

بهترین الگوهای قیمتی

به غیر از الگوی گوه ای، بقیه ی الگوها در مقاله‌ هایی مجزا مورد بررسی قرار گرفته اند و برای کسب اطلاعات بیش تر می توانید به سایت آکادمی طهرانی مراجعه نموده و آن ها را مطالعه کنید.

گُوِه ای (Wedges)

آن شبیه الگوهای مثلثی است؛ از این نظر شباهت دارد که متشکل از خط های روند همگرا است و هم چنین بیانگر پایین آمدن نوسان ها نیز می‌ باشد.

خط های روند در این جا بیان کننده ی این هستند که کف ها و سقف ها با سرعتی گوناگون بالا یا پایین می‌ روند.

گوه معمولا بیانگر این باشد که معکوس شدن روند خیلی نزدیک است؛ چون حرکت کنونی به تدریج ضعیف می ‌شود.

شاید در این جا شما شاهد پایین آمدن حجم معامله ها هم باشید که این موضوع نشان ‌دهنده ی این است که احتمال از دست رفتن قدرت در روند حاضر وجود دارد.

گوه به دو شکل صعودی یا افزایشی و نزولی یا کاهشی وجود دارد.

گوه ی صعودی (Rising Wedge) معکوس نزولی است و بیان می ‌کند که بعد از بالا رفتن نرخ، حرکت صعودی به تدریج قدرتش را از دست می دهد.

در این موقعیت احتمال دارد نهایتا خط روند به صورت نزولی شکسته شود.

گوه ی نزولی (Falling Wedge) بر عکس گوه ی صعودی است و بیان می کند که با وجود پایین آمدن قیمت، فشار فروش هم به تدریج کم می شود.

بهترین الگوهای قیمتی

خط های روند در این جا نشان دهنده ی این هستند که نوسان ها در حال کم شدن می باشند. در نهایت هم گوه ی نزولی معمولاً به یک روند صعودی ختم می ‌شود.

ترکیب الگوهای قیمتی با تحلیل بنیادین

استفاده از الگوهای قیمتی به خصوص الگوهایی که در این مقاله نام آن ها مطرح شد، در پیش‌ بینی آینده ی سهام یا دارایی ‌های مالی مختلف دیگر به شما کمکی خیلی زیادی می کنند.

ولی برای این که یک پیش بینی دقیق تر و کامل تری داشته باشید، بهتر است از تحلیل بنیادین هم استفاده نمایید.

ترکیب الگوهای قیمتی با تحلیل بنیادین

در تحلیل بنیادین می توانید مواردی نظیر صورت‌های مالی، ترازنامه، درآمد خالص، قراردادهای و هزینه های شرکت، پشتوانه های مالی و غیره را مورد بررسی قرار دهید.

در تحلیل بنیادین نیز باید به این موضوع توجه کنید که این دارایی ای که می ‌خواهید خریداری کنید یا به فروش برسانید الان در چه وضعیتی قرار دارید.

یعنی نیاز مردم به آن الان بیش تر است یا بعدا بیش تر خواهد شد یا در چه مدت نیاز مردم نسبت به آن چیز برطرف خواهد شد.

بنابراین بر اساس نیازهای مردم می توانید انتخاب های مناسب و سودآوری را انجام دهید.

در تحلیل بنیادین موضوع های سیاسی و اقتصادی تأثیرگذار بر بازارهای مالی را هم باید مورد توجه قرار دهید تا میزان خطا در پیش ‌بینی آینده ی بازار مورد نظرتان را به حداقل میزان ممکن برسانید.

البته ریسک سیستماتیک هم وجود دارد که کنترل کردن آن در دست شما نیست.

ریسک سیستماتیک غیر قابل پیش بینی است؛ مثلاً ممکن است در مدت کوتاهی دارایی شما افت یا رشد شدید قیمتی را به علت یک خبر خوب اقتصادی یا یک خبر بد سیاسی تجربه کند.

ولی شما باید دارایی تان را به صورتی مدیریت کنید تا بتوانید در مواقع بحرانی، شرایط بد را به خوبی پشت سر بگذارید و ضررهایتان را جبران نمایید.

جمع بندی بهترین الگوهای قیمتی

دانستید که برای موفقیت در بازارهای مالی باید از تحلیل تکنیکال و بنیادین در کنار هم استفاده نمایید.

یک از ابزارهای پرکاربرد در تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی هستند.

یک از ابزارهای پرکاربرد در تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی هستند

در الگوهای قیمتی باید 3 قسمت مهم یعنی پولبک، سقف ها، کف ها، طول و شیب موج‌ های روند را مورد بررسی قرار دهید.

الگوهای قیمتی بسیارند ولی بهترین آن ها عبارتند از پرچم، مثلث، سقف و کف دو قلو، فنجان و دسته، سر و شانه و گُوِه.

الگوهای فوق ار می توانید در سایت آکادمی طهرانی مورد مطالعه قرار دهید. اما گوه مشابه الگوهای مثلثی از خط روندهای همگرا تشکیل شده و نشانه ی کم شدن نوسان ها است.

گوه دو نوع نزولی و صعودی دارد. گوه ی نزولی بیانگر این است که فشار فروش در حال کم شدن است. در نهایت هم احتمال صعودی شدن روند وجود دارد.

گوه ی صعودی هم درست برعکس گوه ی نزولی است. اما اگر دوست دارید با الگوهای قیمتی بیش تری آشنا شوید حتما همراه سایت آکادمی طهرانی باشید.

۵ الگوی قیمتی قدرتمند در تحلیل تکنیکال

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

شناخت الگوهای قیمتی یکی از اولین مفاهیمی است، که معامله گران فنی از همان ابتدای شروع به کار در بازار سهام با آن مأنوس می‌شوند.الگوهای نموداری، بخش مهمی از تحلیل تکنیکال کلاسیک هستند و معامله‌گرانی که با استفاده از نمودار به خرید و فروش سهام می‌پردازند، باید با این الگوها آشنایی داشته باشند.یکی از بارزترین ویژگی‌های ابزار تحلیل تکنیکال، قابلیت تکرارپذیری آن‌هاست، به گونه‌ای که به راحتی می‌توان در هر نمودار و هر تایم فریم، آن‌ها را مشاهده نمود. الگوهای قیمتی می‌توانند به عنوان سیگنالی برای ورود، ابزار تایید و یا به منظور پیش‌بینی جهت و میزان تحرکات قیمتی بازار، مورد استفاده قرار گیرند. در این مقاله بر اساس محبوبیت و میزان کارایی، ۵ مورد از قدرتمندترین الگوهای نموداری را با ذکر جزئیات مهم توضیح خواهیم داد.این الگوها به ترتیب عبارت‌اند از:

سر و شانه، مستطیل، کف و سقف دوقلو، کف و سقف سه‌قلو و پرچم.تشخیص این الگوها در نمودار، کمک می‌کند تا بازار را بهتر درک کرده و نسبت به حرکات قیمت در آینده، ذهنیت داشته باشیم. به ‌طور کلی الگوهای قیمتی به دودسته ادامه‌دهنده و بازگشتی تقسیم می‌شوند که الگوهای سر و شانه، سقف و کف دوقلو و سه‌قلو جزء بازگشتی‌ها و پرچم و مستطیل در دسته الگوهای ادامه‌دهنده قرار می‌گیرند. طبق بررسی‌های انجام‌شده از بین موارد مذکور، الگوی سر و شانه از منظر بسیاری از معامله گران، پرکاربردترین الگوی نموداری است. شناخت صحیح و درک عمیق این الگوها، منجر به این می‌شود که در معامله‌گری به دید وسیع‌تری دست‌یابید، که همین توانایی می‌تواند مسبب رشد سرمایه و موفقیت در بلندمدت باشد.

نکات عمومی مربوط به الگوهای قیمتی

  • حین تشکیل یک الگوی نموداری، تغییر حجم معاملات یک ابزار کمکی برای تایید صحت و قدرت الگو است.
  • هرکدام از الگوهای قیمتی بر اساس ماهیتشان، یک هدف نموداری از پیش‌تعیین ‌شده دارند. میزان‌تحقق این انتظارات، کاملاً به روند بازار بستگی دارد.
  • هر چه شکل‌گیری یک الگو مدت‌زمان بیشتری طول بکشد، انتظار می‌رود که حرکات قیمتی بزرگتری در پیش باشد.
  • بسیاری از الگوهای الگوی گُوِه نزولی نموداری ازلحاظ جزئیات شباهت زیادی به یکدیگر دارند. از این‌رو به منظور تمیز دادن آن‌ها از یکدیگر، باید به عواملی نظیر شکست‌های قیمتی، تغییر حجم معاملات و…، دقت کنیم.
  • یکی از بهترین روش‌های تشخیص شکست، افزایش حجم معاملات حین خروج قیمت از نواحی حمایت یا مقاومت است. هنگام استفاده از الگوهای قیمتی، همواره این نکته را در نظر داشته باشید.
  • برخی صاحب‌نظران معتقدند به منظور اینکه الگوهای نموداری از قدرت بیشتری برخوردار باشند، باید در طول تشکیل الگو، حجم معاملات در نقاط کف و سقف به ترتیب از سمت چپ به راست نمودار کاهش‌یافته و در نقطه شکست، شاهد افزایش حجم معاملات باشیم.

۱- الگوی سر و شانه

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

تقریباً می‌توان گفت محبوب‌ترین و معتبرترین الگوی نموداری بازگشتی در تحلیل تکنیکال است، که کارایی آن به مرور زمان و در شرایط مختلفی اثبات‌شده است. تشکیل این الگو می‌تواند موجب وقوع یک نقطه عطف خیلی مهم یا یک اصلاح قیمت کوتاه‌مدت و معمولی باشد. بر اساس نمودار، الگوی سر و شانه کلاسیک یک سیگنال نزولی و سر و شانه معکوس نشانه‌ای از احتمال وقوع روند صعودی است. به لحاظ هندسی، الگوی سر و شانه کلاسیک از شکل‌گیری سه قله به ‌صورت متوالی تشکیل می‌شود که، دومین قله (سر) نسبت به سایرین (شانه‌ها) بلندتر بوده و درنهایت طرحی شبیه به سر و شانه‌های انسان در نمودار به وجود می‌آید. درصورتی که چنین آرایشی به وسیله دره‌ها شکل بگیرد، الگوی سر و شانه معکوس خواهیم داشت. این الگو معمولاً پس از یک‌روند قوی رخ می‌دهد و برحسب شرایط بازار، می‌تواند نشانه‌ای از تغییر تمایلات جمعی و پتانسیل یک بازگشت قیمتی قریب‌الوقوع باشد.

تحلیل دقیق جریان عرضه و تقاضای حاکم بر الگوی گُوِه نزولی روند شکل‌گیری الگوی سر و شانه در حالت کلاسیک نشان‌دهنده این است که در ابتدا خریداران بر بازار تسلط داشته و قیمت را تا سطح مشخصی افزایش داده‌اند، سپس تعدادی از فروشندگان باعرضه سهام خود موجب کاهش قیمت‌ها شده و اولین قله در نمودار تشکیل می‌شود. در ادامه با توجه به اینکه هنوز خریداران امید به صعود قیمت دارند، با افزایش حجم سفارشات خرید و عقب‌نشینی فروشندگان، بازار دوباره شروع به رشد خواهد نمود. این بار به دلیل تقویت انتظارات مثبت در میان معامله گران و با استناد به اتمام اصلاح قیمتی و آغاز موج جدید صعودی، جریان ورودی پول تقویت‌شده و سطح مقاومتی پیش رو (قله قبلی) نیز درهم شکسته و قیمت نقطه بالای جدیدی در نمودار ثبت می‌کند. سپس با توجه به صعود قیمت‌ها، برخی خریداران قبلی به منظور محافظت از سود، اقدام به فروش نموده و در همین حین با اضافه شدن سایر فروشندگان، قیمت کاهش‌یافته و به سطح حمایتی (قله یا مقاومت قبلی که بر اساس قانون تبدیل سطوح تبدیل به حمایت‌شده) پیش روی خود می‌رسد که با افزایش فشار فروش این سطح نیز شکسته شده و درنهایت با شکل‌گیری یک موج سنگین نزولی قیمت تا حوالی دره اول سقوط می‌کند. در این مرحله دوباره تعدادی از خریداران سمج با سفارشات خرید خود موجب صعود قیمت‌ها می‌شوند، با این تفاوت که این‌روند صعودی دوامی نداشته و پس از صعود تا حدود قله اول، فروشندگان برای سومین باربر بازار مسلط شده و با فروش‌های خود موجب شکل‌گیری یک‌روند نزولی قوی می‌شوند. کاهش قیمت حتی با رسیدن به خط روند حمایتی ناشی از اتصال دودره قبلی که خط گردن نامیده می‌شود نیز متوقف نشده و پس از شکست این سطح با حجم معاملات سنگین، روند نزولی قوی آغاز می‌شود. ازلحاظ روانشناسی این الگو بیانگر سه بار تلاش نافرجام خریداران در راستای ادامه روند صعودی است که، درنهایت با شکست رو به پایین خط گردن الگو، سیگنال قوی نزولی نمایان می‌شود. هدف قیمتی این الگو، حداقل به اندازه فاصله قله دوم تا خط گردن است. الگوی سر و شانه معکوس، دقیقاً یک تصویر آیینه‌ای از حالت کلاسیک است، که بر اساس نحوه شکل‌گیری دره‌ها قابل‌تشخیص می‌باشد. تفاوت در این است که برخلاف حالت کلاسیک، تشکیل این الگو تداعی‌کننده یک سیگنال صعودی است.

۲- الگوی سقف و کف دوقلو

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

یکی از پرتکرارترین الگوهای بازگشتی نموداری است. به همین جهت باید در مواقع خاص یا به همراه سایر ابزارهای تحلیلی استفاده شود، تا خطاهای احتمالی آن تا حد زیادی کاهش یابد. بهترین عملکرد این الگو، پس از حرکات شدید و طولانی‌مدت قیمت است. سقف دوقلو یک سیگنال نزولی و الگوی کف دوقلو نشانه‌ای از احتمال صعود بازار است. ازلحاظ نموداری این الگو نشان‌دهنده دو بار تلاش نافرجام قیمت برای ادامه حرکت اصلی است، که درنهایت با تشکیل آن انتظار می‌رود روند غالب تغییریافته و بازار در جهت دیگری به مسیر خود ادامه دهد. الگوی کف دوقلو ازلحاظ تئوریک نشان‌دهنده این است که، پس الگوی گُوِه نزولی از یک‌روند قوی نزولی سرانجام خریداران با غلبه بر فروشندگان توانسته‌اند، روند بازار را به صعودی تغییر دهند. اولین فاز افزایشی پس از یک‌روند نزولی قوی رخ می‌دهد، که درنهایت با تسلط دوباره فروشندگان، بازار افت می‌کند. نتیجه این فعل و انفعالات تشکیل اولین دره و قله است. با نزدیک شدن به سطح حمایتی ناشی از تشکیل دره اول، دوباره خریداران دست به کار شده و قیمت تا محدوده سقف قبلی افزایش می‌یابد. در این مرحله با توجه به تشکیل دودره پیاپی و درنتیجه آن، وجود یک سطح حمایتی قوی، حجم معاملات به طرز قابل‌توجهی افزایش‌یافته و با شکست ناحیه مقاومتی قله اول، تغییر روند و سیگنال صعودی تایید می‌شود. در سقف دوقلو، دقیقاً شرایط تشکیل الگو بالعکس حالت مذکور بوده و خاصیت آن کاهش قیمت‌هاست. حداقل هدف تکنیکالی این الگوی نموداری در هر دو نوع الگوی گُوِه نزولی سقف و کف، به اندازه فاصله بین قله و دره‌ها از نقطه شکست است.

۳- الگوی سقف و کف سه‌قلو

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

درصورتی که الگوی دوقلو در شکست سطوح قیمتی ناتوان باشد و فعل و انفعلات میان خریداران و فروشندگان دوباره به همان صورت تکرار شوند، الگوی نموداری مشاهده‌شده را کف و سقف سه‌قلو می‌نامند. معمولاً تشکیل این الگو در نمودار، نشانه بالقوه‌ای از احتمال تغییر روند بازار است. ازآنجا که این الگو در ابتدا کف و سقف دوقلو بوده است، پس ازلحاظ روانشناسی و خواص تکنیکالی شباهت بسیاری به آن داشته و الگوی بازگشتی محسوب می‌شود. فلسفه روانی این الگو، گویای سه بار تلاش ناموفق گروهی از معامله گران در راستای ادامه روند غالب بازار است. ازآنجا که تشکیل الگوی سه‌قلو زمان بیشتری طول می‌کشد، به همین دلیل می‌توان استنباط نمود که، سیگنال قدرتمندتری صادر کرده و درنتیجه قیمت در جهت شکست الگو، حرکت بیشتری داشته باشد. به‌طور مثال در الگوی کف سه‌قلو، پس از اینکه فروشندگان ناتوانی قیمت در شکست قله اول را مشاهده کنند، به این نتیجه می‌رسند که توان صعودی بازار کاملاً تخلیه‌شده و باید منتظر ادامه روند نزولی باشند. اما در ادامه و با رسیدن به سطح حمایتی، دوباره خریداران با ورود پول هوشمند به بازار موجب افزایش قیمت‌ها می‌شوند و اما این بار در آستانه مقاومت سخت ناشی از قله‌ها، با ورود خریداران جدید و افزایش قابل‌ملاحظه حجم معاملات در نقطه شکست، الگو تایید و روند جدیدی در نمودار شکل می‌گیرد. بارزترین نکته هنگام شکست نواحی نموداری این است که، بسیاری از فروشندگان با مشاهده حجم معاملات هنگام عبور از سطوح و زمان طولانی شکل‌گیری الگو، در صف خریداران قرار می‌گیرند. همانند الگوی قبل، پس از شکست انتظار می‌رود که، حداقل به اندازه فاصله کف و سقف الگو در نمودار، نوسان قیمتی داشته باشیم.

۴- الگوی پرچم

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

اولین نوع از الگوهای ادامه‌دهنده که به معرفی آن‌ها می‌پردازیم، الگوی پرچم است. این الگو اغلب در مواقع اصلاحی پس از شکل‌گیری یک‌روند قوی در بازار به وقوع می‌پیوندد. تشکیل الگوی پرچم پس از یک‌روند پرقدرت، اصطلاحاً موجب استراحت و تجدیدقوای بازار به منظور ادامه روند اصلی می‌شود. با توجه به ماهیت نموداری الگوی پرچم باید توجه داشت، فقط در مواقعی که روند مشخص و قابل‌اطمینانی داشته باشیم، می‌توان به آن استناد کرد و استفاده از این الگو در بازارهای خنثی و بدون روند به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود. بر اساس شکل نموداری، الگوی پرچم یک حرکت شارپ صعودی یا نزولی است که توسط یک سری حرکات اصلاحی کوچک به‌صورت کانال‌های افقی، مورب و یا کنج، متوقف‌شده و پس از مدت کوتاهی، بازار دوباره به روند اصلی خود ادامه می‌دهد. هر چه فاز اصلاحی مدت‌زمان بیشتری طول کشیده و به سمت کنج سوق پیدا کند، انتظار می‌رود پس از شکست، حرکات قیمتی بزرگتری داشته باشیم. برعکس الگوهای بازگشتی، تشکیل پرچم صعودی، یک نشانه از افزایش دوباره قیمت و تشکیل پرچم نزولی از ادامه روند نزولی خبر می‌دهد. پس از شکست و تایید آن به وسیله حجم سنگین معاملات، انتظار داریم بازار حداقل به اندازه پایه پرچم، یعنی ابتدای شروع حرکت تا اولین قله یا دره تشکیل‌شده، تحرک قیمتی داشته باشد.

۵- الگوی مستطیل

قدرتمندترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال

الگوی مستطیل را می‌توان نوعی پرچم دانست. اما باید میان آن‌ها تمایز قائل شویم، زیرا ازلحاظ کارایی تفاوت بسیاری دارند. به‌طور کلی این الگو نیز از نوع ادامه‌دهنده روند بوده و حرکتی خنثی مابین تحرکات اصلی یک‌روند پرقدرت محسوب می‌شود. زمانی که روند مشخصی قابل‌ملاحظه باشد، در صورت مشاهده الگوی مستطیل در نمودار، می‌توان بر مبنای آن تصمیم‌گیری نمود. ولی همانند الگوی پرچم در سایر مواقع که جهت بازار واضح نیست، کاربردی ندارد. از طرفی مستطیل به الگوهای سقف و کف چند قلو شباهت بسیاری دارد. زیرا در تمامی این اشکال نموداری، قیمت پس از حرکت در جهتی مشخص، برای مدتی در محدوده کوچکی بین حمایت و مقاومت‌های افقی نوسان می‌کند. تشخیص دقیق این الگوها به وسیله جهت و شرایط شکست قیمت امکان‌پذیر است. محدوده نوسانی، محل تقابل خریداران و فروشندگان است که نتیجه آن، مسیر آتی بازار را مشخص می‌کند. همانند الگوی پرچم، شکست سقف مستطیل پس از یک‌روند صعودی یک سیگنال افزایشی بوده و شکست کف الگو نشانه ادامه روند نزولی است.حداقل هدف قیمتی این الگو، ارتفاع مستطیل یعنی فاصله بین سقف و کف‌های محدوده نوسانات است.

الگوی لوزی یا الگوی الماس در بازارهای مالی

الگوی لوزی یا الگوی الماس در بازارهای مالی

الگوی لوزی یا الگوی الماس یک الگوی تحلیل تکنیکال است که اغلب در نوک بازار یا نزدیک به آن رخ می دهد و می تواند نشانه معکوس شدن روند صعودی باشد. این نام به این دلیل است که خطوط روندی که قله‌ها و دره ها را به هم متصل می‌کنند، شکل یک الماس را تشکیل می‌دهند. این الگو با جداسازی شکل سر و شانه خارج از مرکز و اعمال خطوط روند وابسته به قله ها و دره های بعدی ایجاد می شود. الگوی لوزی چیست و انوع الگوی لوزی کدامند، موضوعی است که در این مطلب به آن خواهیم پرداخت.

آشنایی با الگوی لوزی یا الماس

الگوهای الماس، به طور کلی غیر معمول هستند. با این حال، هنگامی که شکل می گیرند، می توانند یک شاخص قوی برای معکوس شدن قریب الوقوع روند صعودی فعلی باشند. این الگو زمانی اتفاق می‌افتد که یک روند صعودی قیمت قوی، یک حرکت جانبی را در یک دوره زمانی طولانی نشان می‌دهد که به شکل الماس شکل می‌گیرد.

الگوی لوزی یا الماس با چهار خط روند محدود مشخص می شود که نشان دهنده دو خط حمایت در زیر و دو سطح مقاومت در بالا هستند که به ترتیب کف ها و سقف های اخیر را به هم متصل می کنند. نوسانات قیمت در ابتدا گسترده شده و سپس در الگوی نمودار باریک می شود.

افزودن یک نوسانگر قیمت مانند میانگین متحرک شاخص قدرت نسبی می تواند دقت معامله شما را افزایش دهد زیرا این ابزارها می توانند حرکت قیمت را بسنجند و برای تایید شکست حمایت یا مقاومت استفاده شوند.

تشکیل الگوی لوزی، بخشی از خانواده الگوهای نمودار کلاسیک است اما برخلاف الگوهای رایج پرچم، پرچم سه گوش، سر و شانه و مستطیل، الگوی نموداری لوزی کمتر در نمودار قیمت دیده می شود.

به این ترتیب فرصت های زیادی برای معامله الگوی نمودار الماسی که برخی از موارد ذکر شده دیگر وجود ندارد. با این وجود، معامله گران تکنیکال باید با این الگو آشنا شوند زیرا زمانی که این الگو به اندازه کافی زود تشخیص داده شود، فرصت معاملاتی محکمی را فراهم می کند.

الگوی لوزی اغلب با الگوی نمودار سر و شانه اشتباه گرفته می شود. اگرچه شباهت هایی بین هر دو این اشکال وجود دارد اما تفاوت های متمایز بین این دو وجود دارد.

معامله‌گران تکنیکال همیشه به‌دنبال تغییرات بالقوه هستند، زیرا فرصتی برای سودهای قابل‌توجهی را ارائه می‌دهند که باعث می‌شود شکل‌بندی الماس، الگوی کاملاً قدرتمندی باشد. کارشناسان پیشنهاد می‌کنند که برای محاسبه حرکت بالقوه، پس از شکسته شدن خط گردن یک الگوی الماس، معامله‌گر باید فاصله بین بالاترین و پایین‌ترین نقطه در الگوی الماس را محاسبه کند و آن را به نقطه شکست اضافه کند.

انواع الگوی لوزی در تحلیل تکنیکال

الگوی الماسی اغلب پس از یک فاز روند طولانی رخ می دهد. هنگامی که در چارچوب بازار صعودی (bullish market) رخ می دهد، به این الگو الگوی گُوِه نزولی به عنوان الگوی الماس نزولی به دلیل مفهوم نزولی آن اشاره می شود. برعکس، زمانی که در بازار نزولی (bearish market) رخ می‌دهد، به این الگو به‌عنوان الگوی الماس صعودی به دلیل معنای صعودی آن نامیده می‌شود.

الگوی لوزی در تحلیل تکنیکال

در تصویر بالا می‌توانیم ببینیم که شکل بالای الماس چگونه به نظر می‌رسد. به روند صعودی قوی قبل از ساختار الماس توجه کنید. بازار به نقطه اوج صعود می کند و سپس به سمت پایین تر می رود. سپس بازار به بالاترین حد خود می رسد. پس از آن قیمت ها به پایین تر از نوسان قبلی کاهش می یابد و یک نقطه پایین نوسان جدید ایجاد می کند.

سپس قیمت ها یک بار دیگر بالاتر می روند و اوج را در ساختار ایجاد می کنند. به دنبال آن، قیمت پایین تر حرکت می کند، اما نقطه پایین نوسان الگوی گُوِه نزولی قبلی را لمس نمی کند. قیمت‌ها یک بار دیگر بالاتر می‌روند و زیر نقطه اوج قبلی قرار می‌گیرند. قیمت دوباره کاهش می یابد و بالاتر از نقطه پایین نوسان قبلی باقی می ماند.

هنگامی که این حرکت قیمت کامل شد، می‌توانیم چهار خط روند با اندازه نسبتاً مساوی ترسیم کنیم که نوسان‌های بالایی را در بالای الگو و نوسان های پایینی را در پایین ساختار به هم متصل می‌کنند. این یک ظاهر الماسی شکل ایجاد می کند که نام این الگو از آنجاست.

گاهی اوقات، ممکن است تک تک قیمت‌ها را نبینیم. این موضوع لزوماً برچسب شکل را به عنوان الگوی الماسی باطل نمی کند. آنچه که بسیار مهم است این است که می توانیم چهار خط روند را در اطراف ساختار رسم کنیم که طول نسبتاً مشابهی دارند.

الگوی الماس نزولی

انواع الگوی الماس نزولی، در بخش قبلی توضیح داده شد. مجدداً این الگو را می توان به عنوان یک سری نوسانات قیمتی بالا و پایین مشاهده کرد که شبیه ساختار شکل گیری سر و شانه است.

به طور خاص، شانه چپ و سر به هم متصل می شوند تا خط روند را تشکیل دهند، سر و شانه راست به هم متصل می شوند تا خط روند دوم را تشکیل دهند. این خطوط روند بخش بالایی تشکیل الماس نزولی را تکمیل می کند. سپس، برای قسمت پایین، نوسان های پایینی را در داخل دره ها به هم وصل می کنیم که شکل V را تشکیل می دهد.

الگوی الماس نزولی

با مراجعه به تصویر بالا، می توانیم الگوی الماس نزولی را یک بار دیگر مشاهده کنیم. علاوه بر این در این نمودار، سیگنال ورود شکست برای معامله ساختار، همراه با سطح هدف برای الگو را نشان داده ایم. در مورد سیگنال ورود کوتاه، این سیگنال در هنگام شکست فعال می شود و در زیر خط پایین سمت راست که به سمت بالا شیب دارد بسته می شود.

برخی از معامله گران ترجیح می دهند فقط برای شکست در زیر این خط بدون نیاز به بسته شدن زیر آن منتظر بمانند. این یک نقطه ورود مناسب نیز است، با این حال، به خاطر داشته باشید که در مقایسه با انتظار برای شکست و شرایط بسته، منجر به سیگنال‌های نادرست بیشتری می‌شود.

قیمت هدف با استفاده از تکنیک حرکت اندازه گیری شده محاسبه می شود. به طور دقیق تر، ما می خواهیم فاصله قله تا دره را در ساختار اندازه گیری کنیم و سپس آن فاصله را از نقطه شکست به سمت پایین پیش بینی کنیم. این کار سطحی را فراهم می‌کند که در آن ما می‌توانیم انتظار داشته باشیم که روند شکست شروع به کاهش یا به طور بالقوه معکوس کند. به این ترتیب، سطح سود و خروج عالی ترید را نشان می دهد.

الگوی الماس صعودی

حال بیایید به معکوس الگوی الماس نزولی که الگوی الماس صعودی است نگاه کنیم. انواع الگوی الماس صعودی که به آن کف الماس نیز گفته می شود، در زمینه یک روند نزولی رخ می دهد. به طور معمول شاهد یک حرکت قوی قیمت به سمت پایین خواهیم بود و سپس یک مرحله تثبیت که نقاط نوسان بالا و پایین الماس را ایجاد می کند.

در این صورت، ظاهر شبیه به شکل گیری سر و شانه معکوس خواهد بود. ما قله ها و دره های درون ساختار را به روشی مشابه که قبلا توضیح داده شد به هم وصل می کنیم. هنگامی که چهار خط روند را در اطراف ساختار ترسیم کردیم و تأیید کردیم که اندازه چهار خط تقریباً برابر است، می‌توانیم ساختار را به عنوان الگوی الماس صعودی تأیید کنیم.

الگوی لوزی صعودی

با نگاهی به تصویر بالا از پایین الماس، می بینیم که این شکل گیری با حرکت نزولی قیمت انجام می شود. سپس می‌توانیم حرکت به سمت پایین را در ساختار الماس ببینیم که توسط دو خط روند بالایی که الگوی گُوِه نزولی به سمت پایین و دو خط روند پایینی که به سمت بالا هستند مشخص شده است.

سیگنال ورود طولانی در هنگام شکست و بسته شدن در بالای خط سمت راست بالا که به سمت پایین شیب دارد، فعال می شود. مجدداً، روش برتر این است که برای جلوگیری از وقوع سیگنال‌های کاذب و اقدام احتمالی قیمت‌ها در اطراف این منطقه، منتظر یک شکست واقعی و بستن به جای یک شکست در بالای این خط روند باشیم.

ما هدف قیمت بالایی را با اندازه گیری مقدار زیاد به پایین در ساختار محصور محاسبه می کنیم. هنگامی که این فاصله را محاسبه و روی نمودار ترسیم کردیم، همان فاصله را از نقطه شکست پیش بینی شده به سمت بالا گسترش می دهیم تا به سطح هدف ترجیحی برسیم. هنگامی که قیمت به این سطح رسید، باید خروج از کل موقعیت یا حداقل بخش بزرگی از آن را در نظر بگیریم و در صورت تمایل، احتمالاً بخش کوچکتری از معامله را باز بگذاریم.

ویژگی های تاییدکننده الگوی الماسی

سقف و کف انتهایی به وسیله خطی عمودی یا کمی انحنا قابل اتصال باشد

خطوط روند تا زمان شکست حفظ شده باشند. یعنی بدنه کندل ها خارج از آنها بسته نشده باشد.

اکثر الگوهای لوزی ویژگی های زیر را نشان می دهند:

قیمت اوراق بهادار باید روند صعودی داشته باشد.

سپس حرکت قیمت باید در ابتدا شبیه به یک الگوی گسترده شود، جایی که قله ها بالاتر و دره ها پایین تر هستند.

متعاقباً، قیمت به سمتی تغییر می‌کند که قله‌ها پایین تر و دره‌ها بالاتر هستند.

اتصال قله ها و دره ها باعث تشکیل الماسی می شود که معمولاً به یک طرف کج می شود.

تشکیل الگوی لوزی الگوی گُوِه نزولی صعودی تنها در پایان یک روند نزولی رخ می دهد در حالی که همتای آنها، تشکیل الگوی الماس نزولی، در پایان یک روند صعودی رخ می دهد. شکل‌های الماسی را می‌توان با شکل‌های محبوب‌تر و قدرتمندتر سر و شانه‌ها اشتباه گرفت.

معامله گران باید از انجام این اشتباه احتیاط کنند زیرا شکل گیری الگوی لوزی صعودی معمولاً قبل از الگوی برگشت سر و شانه ها اتفاق می افتد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.