تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟


تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی در چیست؟

قطعاً سرمایه گذاری در بازارهای سرمایه، بهترین روش برای رسیدن به سودآوری بیشتر است. برخی از افراد ترجیح می‌دهند که در سن بازنشستگی وارد این بازار های مالی شوند و به نوعی هم خود را سرگرم کنند و هم سرمایه خود را بیشتر کنند. البته جوانان زیادی هم وجود دارند که وارد این بازارهای مالی می‌شود و هم‌زمان با کسب و کار خود در این بازارها هم درآمدزایی می‌کنند و ترجیح می دهند بخشی از درآمد خود را وارد سرمایه گذاری کنند.

اگر می‌خواهید در این بازارهای سرمایه رشد خوبی داشته باشید و به موفقیت برسید حتماً باید با روش‌های تحلیل بازار به خوبی آشنا شوید. در غیر این صورت نه تنها سودآوری برای شما نخواهد داشت بلکه متحمل ضرر هم خواهیم شد. تحلیل های بسیار زیادی برای بازارهای سرمایه وجود دارد که از مهمترین آنها می‌توان به تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی اشاره کرد.

شما با توجه به این دو تحلیل باید بتوانید استراتژی های خود را به تصمیمات واقعی تبدیل کنید. این تصمیمات همان تصمیم های خرید و فروش در بازارهای سرمایه هستند. در ادامه این مقاله سعی داریم به بررسی تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی بپردازیم.

تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

آیا تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی باهم متفاوت هستند؟

همیشه برای اینکه بتوانیم دو چیز را با یکدیگر مقایسه کنیم و تفاوت آنها را متوجه شویم حتماً باید در ابتدا آنها را درک کنیم و به خوبی آنها را بشناسیم. در مورد این دو تحلیل هم همین موضوع وجود دارد، بهتر است قبل از هر چیزی به شناخت و تحلیل بپردازید. توجه داشته باشید که هر کدام از این دو نوع تحلیل بر اساس اطلاعات خاصی بنا شده اند.

هر کدام از این تحلیل ها هدف اصلی و نهایی پیش بینی روند تغییر قیمت ها در سهام بورس، ارز دیجیتال و … را دارند. البته عملکرد این دو تحلیل با یکدیگر متفاوت است در ادامه این مقاله سعی داریم در ابتدا به شناخت این دو تحلیل و سپس به تفاوت های آنها بپردازیم.

تحلیل بنیادی چیست؟

نام دیگر تحلیل بنیادی، تحلیل فاندامنتال است که بر پایه ارزش ذاتی یک سهم بنا شده است. در واقع باید بدانید که شرکت‌ها دارای سهام هایی هستند که این سهام ها در هر بازه زمانی دارای ارزش ذاتی مشخصی هستند. به طور کلی در بازار سرمایه، ارزش این سهام ها به زودی مشخص می شوند. اما با کمک از تحلیل بنیادی می‌توانیم این موضوع را خیلی سریع تر متوجه شویم و تصمیم به خرید یا فروش آن سهم در آن بازه زمانی بگیریم.

تحلیل بنیادی سهام های شرکت را بر اساس ارزش‌های بنیادی آن تحلیل می‌کند به این صورت که می توان سود و یا زیان، بدهی ها و دیگر پارامترهای سهام آن شرکت را مورد بررسی قرار داد که تمامی این موارد جزء ارزش آن شرکت به حساب می آیند و می توان ارزش هر سهم را با این پارامترها مشخص کرد. در نتیجه شما می توانید به کمک تحلیل بنیادی با به کارگیری ارزش نسبی دارایی های مختلف به ارزش واقعی سهام شرکت ها بپردازید.

سعی می کنیم این موضوع را با یک مثال ساده بهتر بیان کنیم. تصور کنید که یک شرکتی به ازای هر سهم حدود 20000 تومان سود آوری دارد. در نتیجه می توانیم بگوییم که ارزش سهام این شرکت نسبت به شرکت دیگری که به ازای هر سهم 10000 تومان سود آوری دارد، دو برابر است. این مثالی که برای شما توضیح داده‌ایم تنها یک برداشت سطحی است و اگر بخواهیم آن سهم را از لحاظ بنیادی و اصول بررسی کنیم حتماً باید از تحلیل بنیادی کمک بگیریم.

همان طور که در قسمت بالاتر هم توضیح داده ایم در تحلیل فاندامنتال و یا بنیادی سرمایه‌گذاران حتماً باید اطلاعات مختلفی از سهام یک شرکت و خود آن شرکت به دست آورند. جریان نقدی تنزیل شده، مدل قیمت گذاری دارایی، ارزش نسبی دارایی، سودآوری و زیان سهام آن شرکت و … همگی از جمله مواردی هستند که در پیش بینی رفتار بازار به سرمایه‌گذاران کمک شایانی می‌کنند. در ادامه سعی داریم به بررسی تحلیل تکنیکال و درک آن بپردازیم.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دارای تفاوت های بسیار زیادی هستند اما از اصلی‌ترین این تفاوت ها می توان به این موضوع اشاره کرد که در تحلیل تکنیکال برخلاف تحلیل فاندامنتال بر روی روند تغییرات قیمت دارایی تمرکز می شود. بر طبق این نوع تحلیل تغییرات قیمت بیشتر از الگوهای خاص پیروی می کنند که این الگوها به طور کاملا واضح با تحلیل نمودار قیمت و حجم معاملات مشخص می شوند. در ادامه سعی داریم با توضیح یک مثال اطلاعات بیشتر در مورد معرفی تحلیل تکنیکال به شما بدهیم.

برای مثال تصور کنید که نمودار میانگین متحرک قیمت یک سهم در یک شرکت در دوره ۵۰ روزه مشخص شده است. در این بین نمودار میانگین متحرک قیمت همان سهم در دوره ای طولانی تر مثلاً ۲۰۰ روزه بررسی شده است و مشخص شده است که قیمت آن در دوره ۵۰ روزه پیشی گرفته است. در این صورت می‌توان متوجه شد که بهترین فرصت برای خرید آن سرمایه است و در واقع این فرصت را تحلیل تکنیکال به شما نشان داده است.

البته برعکس این موضوع هم امکان پذیر است و شما تصور کنید اگر میانگین متحرک ۵۰ روزه زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه کاهش پیدا کند در این صورت تحلیل گران تکنیکال آن سهم را هشداری برای فروش می دانند. در تحلیل تکنیکال باید به حجم معاملات هم توجه زیادی کرد.

به طور مثال زمانی که روند میانگین حجم معاملات شکسته می شود می تواند نشانه‌ای برای افزایش یا کاهش قیمت آن باشد. به طور کلی باید بدانید که هدف اصلی در تحلیل تکنیکال تمرکز بر قیمت و حجم معاملات است و تحلیلگران در زمان استفاده از این نوع تحلیل باید تصور کنند که تمامی فاکتورهای بنیادی مانند سلامت مالی شرکت ها و صنایع وضعیت اقتصادی و … قبل از این موضوع در قیمت دارایی ها در نظر گرفته شده است. در ادامه این مقاله می خواهیم اطلاعات تکمیلی مفیدی در مورد تفاوت های بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال به شما بدهیم.

تفاوت اصلی تحلیل تکنیکال و بنیادی

تفاوت اصلی تحلیل تکنیکال و بنیادی در چیست؟

اگر بخواهیم در مورد تفاوت های تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال صحبت کنیم اندازه یک کتاب حرف برای گفتن وجود دارد. زیرا این بحث بسیار گسترده است اما بهتر است بدانید که کدام یک از این تحلیل ها اهمیت بیشتری دارند؟

در واقع باید بدانید که هر کدام از این دو نوع تحلیل تکنیکال و بنیادی طرفداران خاص خود را دارند. در این بین سرمایه‌گذاران موفق هستند که هر دوی این نوع تحلیل‌ها را درک می کنند و آنها را به خوبی می‌شناسند و هنگام ارزیابی سرمایه هایشان از آنها استفاده می‌کنند تا دچار ضرر و زیان نشوند. در تحلیل بنیادی روند مالی بلند مدت شرکت ها و نوع عملکرد آنها در مقایسه با دیگر رقبا اهمیت ویژه ای دارد به همین علت است که توصیه می شود افرادی که می خواهند یک سهم را برای بلندمدت خریداری کنند حتماً قبل از خرید خود تحلیل بنیادی را برای آن سهم در نظر بگیرند.

تصور کنید که یک شرکتی پول بسیار زیادی در می آورد. در این صورت با تحلیل بنیادی به‌راحتی می‌توان افزایش قیمت سهام آن شرکت را پیش بینی کرد. البته برعکس این موضوع هم وجود دارد و اگر شرکتی دچار ضرر و زیان شود با تحلیل بنیادی می‌توان سقوط ارزش آن سهام شرکت را بررسی کرد. توجه داشته باشید که در تحلیل بنیادی جنبه های تکنیکی بسیار بیشتری وجود دارد اما هدف اصلی آگاهی از قیمت هدف بر اساس اطلاعات و نتایج مالی شرکت‌ها است.

در تحلیل تکنیکال سهم، قیمت اخیر سهم برای کوتاه مدت مورد بررسی قرار می گیرد. تحلیل تکنیکال بیشتر برای کسانی است که می‌خواهند سرما خود را در کوتاه مدت به فروش برسانند و می خواهند در این مدت زمان سودآوری داشته باشند. در واقع تحلیل گران تکنیکال خیلی نگران سودآوری شرکت ها در چندین سال آینده نیستند و آنها تنها برای رفتار سرد در هفته های آینده اهمیت قائل هستند. حتماً شما هم می خواهید بدانید که کدام تحلیل برای شما مناسب تر است و بهتر است در ابتدا کدام تحویل را فرا بگیرید؟

در ادامه این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم تا اطلاعات کاملی بدست آورید.

کدام یک از دو نوع تحلیل تکنیکال و بنیادی را فرا بگیریم؟

برای اینکه بدانید ابتدا کدام یک از این دو نوع تحلیل را باید فرا بگیرید ابتدا باید هدف خود را از سرمایه گذاری مشخص کنید. گاهی می‌توان از هر دوی این تحلیل ها برای خرید یک سهم کمک گرفت. اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که می خواهید بر عملکرد کمپانی ها تمرکز داشته باشید حتماً باید با تحلیل بنیادی آشنا باشید. البته اگر هم میخواهید سهم خود را در مدت زمان طولانی تری نگه دارید بازهم باید از تحلیل بنیادی استفاده کنید.

اطمینان داشته باشید که اگر به خوبی بتوانید رفتار یک سهم را با تحلیل بنیادی در نظر بگیرید و آن سهم را در مدت زمان طولانی نگه دارید حتما به سودآوری خیلی خوبی خواهید رسید. در مقابل هم تحلیل تکنیکال وجود دارد که بیشتر برای افرادی که می خواهند از تغییرات قیمت دارایی ها استفاده کنند بهترین گزینه است. البته کسانی هم که می‌خواهند سرمایه‌گذاری کوتاه مدت داشته باشند بر ریسک پذیری بالاتری هم دارند، می توانند از تحلیل تکنیکال استفاده کنند.

بسیاری از سرمایه گذاران که اطلاعات خوبی در مورد تحلیل های مختلف در بازار دارند معتقد هستند که بهترین روش برای تجزیه و تحلیل قیمت سهام در بورس استفاده از روش ترکیبی است یعنی سرمایه گذار باید بتواند روند گذشته سهم را مورد بررسی قرار دهد و به نتایج حاصل از این تحلیل ها رضایت ندهد و به دنبال عوامل سه‌گانه اثر گذار و قیمت سهام یعنی عوامل مرتبط با صنعت، عوامل محیطی و عوامل درونی هم باشد و به این منظور قیمت سهم را مورد بررسی قرار دهد.

تصور کنید قیمت سهمی در گذشته صعودی بوده است اما بر اثر دخالت برخی از عوامل دیگر ضرر کرده است و تا به سهم زیان ده هم تبدیل شده است البته برعکس این موضوع هم وجود دارد و ممکن است یک سهم از وضعیت نزولی خارج شود و در مسیر رشد قرار بگیرد.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی علاوه بر تفاوت هایی که دارند کاربردهای بسیار مهمی دارند که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.

تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در کاربرد

همانطور که قبلا هم گفته ایم، تحلیل های بسیار زیادی در بازار سرمایه وجود دارد. یکی از محبوب‌ترین این مسئله را می‌توان به تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی اشاره کرد. بهترین این نوع تحلیل ها برای تصمیم در سرمایه گذاری است. در واقع تحلیل بنیادی برای سرمایه گذاریهای بلندمدت و تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت مورد استفاده قرار می گیرد. هر کدام از این تحلیل ها بسته به تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ اهدافی که دارند می توانند موثر عمل کنند. البته توجه داشته باشید به بازارهای سرمایه گاهی غیر قابل پیش بینی می شوند و تحلیل های بنیادی و تکنیکال کار هایی برای هدایت سرمایه‌گذاری‌ها هستند.

نکات بسیار مهم در سرمایه گذاری

توجه داشته باشید که اگر شما هیچ گونه اطلاعاتی در مورد تحلیل های بازار از تجربه تحلیل بنیادی و تکنیکال ندارید به هیچ عنوان سرمایه خود را وارد این بازار های مالی نکنید. زیرا در این صورت شما بیشتر با شانس خود وارد شده اید ممکن است دچار سود و یا ضرر شوید.

اگر اطلاعاتی در مورد این تحلیل ها ندارید، می‌توانید از کارشناسانی که در بازارهای بورس ارز دیجیتال فعال هستند کمک بگیرید تا سرمایه‌گذاری موفق تری داشته باشید.
سعی کنید از تحلیل های مختلف به صورت ترکیبی بهره ببرید تا با ریسک کمتری وارد سرمایه گذاری در یک سهم شوید و به سود آوری بسیار خوبی دست یابید.

سخن پایانی

به طور کلی بهتر است هیچ نوع سهمی را بدون تحلیل های صحیح و دقیق خریداری نکنید و حتماً از کارشناسانی که تجربه بالایی دارند مشورت بگیرید تا در مدت زمان بسیار کوتاهی سود چشمگیری به دست آورید. متخصصین که در این حوزه فعالیت می کنند قطعاً از چند تکنیک برای بررسی سهم استفاده می کنند. امیدواریم با مطالعه این مقاله اطلاعات مفیدی در مورد تفاوت تحلیل بنیادی تحلیل تکنیکال به دست آورده باشید.

مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی: بررسی مزایا و معایب

تحلیل بنیادی در برابر تکنیکال

سوال بزرگ تاریخی: تحلیل بنیادی بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟ برای بررسی و تحلیل سهام و اوراق بهادار، تحلیل‌گران و معامله‌گران از دو روش تحلیلی تکنیکال و بنیادی استفاده می‌کنند و نظرات مختلفی در این‌باره وجود دارد. کدامیک را برای تحلیل سهام و بازار انتخاب کنیم؟ آیا شما به خواندن نمودارها و مشاهده روندها اعتقاد دارید؟ اگر پاسخ مثبت است پس شما به تحلیل تکنیکال خوش‌بین هستید. شاید هم از طرفداران سرسخت تحلیل بنیادی و سرمایه‌گذاری بلندمدت هستید و معتقدید سرمایه‌گذاری در بورس فقط باید براساس تحلیل بنیادی (فاندامنتال) صورت بگیرد.

در حالیکه شما یا افراد دیگری ترجیح می‌دهند رویدادها، اخبار اقتصادی و صنایع را مطالعه کنند و تلاش‌شان را روی مطالعه صورت‌های مالی معطوف سازند، افراد دیگری وجود دارند که روی تحرکات قیمت‌ها تمرکز می‌نمایند، سایر فاکتورهای بنیادی سهم را نادیده می‌گیرند و انرژی‌شان را روی بهبود مهارت‌شان در تحلیل تکنیکال صرف می‌کنند. چه طرفدار تحلیل بنیادی هستید چه تکنیکال، پیشنهاد می‌کنیم این مطلب و اینفوگرافیک از بلاگ بآشگاه را برای مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال مطالعه کنید.

گرچه این دو تحلیل از زاویه‌ای کاملا متفاوت به بازار می‌نگرند، هر دو یک نتیجه را جستجو می‌کنند و آنهم کسب سود از بازار است و شکی وجود ندارد که برخی از افراد، هم از تحلیل تکنیکال و هم بنیادی برای بررسی سهام استفاده می‌کنند. باهم در ادامه به جزییات بیشتری از تحلیل بنیادی و تکنیکال می‌پردازیم.

تحلیل بنیادی در برابر تکنیکال

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیلگر بنیادی با استفاده از این روش تحلیلی تلاش دارد تا دلیل تحرکات قیمت را از میان داده‌های مالی و اخبار شرکت‌ها تشخیص دهد و از آن برای یافتن سرمایه‌گذاری مناسب بهره ببرد. در مقایسه با مطالعه تکنیکال سهم، تحلیل بنیادی دارای شاخص‌های انتخاب بسیاری است و تحلیلگر برای انجام تحلیل بنیادی روی اخبار منتشر شده صنعت مرتبط، اخبار و سیاست‌های کلی اقتصادی، قوانین جدید و صورت‌های مالی و اطلاعات دیگر کار می‌کند.

هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را می‌زند.

تحلیل بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین قیمت فعلی سهم و ارزش ذاتی آن است که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری به شمار می‌رود. اگر تحلیلگر با تحلیل بنیادی انجام شده به این نتیجه برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، با شرایطی آنرا برای سرمایه‌گذاری مناسب ارزیابی می‌کند.

اگر می خواهید به صورت کامل در مورد اینکه تحلیل بنیادی چیست؟ بدانید، وارد شوید.

همیشه تحلیلگران بنیادی نسبت به تغییرات قیمت با شک و تردید می‌نگرند و به دنبال چرایی تغییر قیمت در میان اطلاعات و داده‌های مالی هستند. در حالیکه این نوع از تحلیل، طی سالیان متمادی به عنوان یک تحلیل قابل اتکا ثابت شده است، تعدادی معایب نیز دارد که با در نظر گرفتن آن، از خوش‌بینی بیش از حد به این نوع تحلیل جلوگیری می‌گردد. این روش تحلیلی براساس خرید و نگهداری و سرمایه‌گذاری ارزشی است و بسیاری از تکنیک‌های ارزیابی‌ به صنعت و شرکت وابسته است.

در تحلیل بنیادی، مطمئن شوید که تحلیل‌های زیر را انجام می‌دهید:

– تحلیل اقتصاد
– تحلیل صنعت
– تحلیل شرکت

۲ قانون طلائی تحلیل بنیادی:

۱ – در طولانی‌مدت، قیمت سهام خود را اصلاح می‌کند.
۲ – شما می‌توانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش ذاتی پایین‌تر است خریداری کنید و منتظر بمانید تا بازار به این اشتباه قیمت‌گذاری پی ببرد (قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی برسد)

۸ مورد از ارزیابی‌ها در تحلیل بنیادی

این‌ ۸ مورد فقط تعدادی از مواردیست که برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت و تحلیل بنیادی بکار می‌رود.

۱ – درآمدها

میزان درآمدی که یک شرکت پس از کسر هزینه‌ها بدست می‌آورد، در درجه نخست و مهم‌ترین نتیجه‌ای است که همه موارد دیگر از این طریق جریان می‌یابد. درآمدها برای سرمایه‌گذاران به دلیل اینکه یک معیار ارزیابی برای سود سهام، پتانسیل رشد و سودآوری آینده ارائه می‌دهد مهم است.

۲ – درآمد به ازای هرسهم (EPS)

درآمد خالص یک قسمت از قضیه است و باید درآمد هرسهم را مشخص کرد تا بتوان برای مقایسه سهام تعدادی از شرکت‌ها یک معیار داشت و به همین دلیل است که در تحلیل بنیادی به EPS شرکت‌ها نیز توجه می‌شود.

۳ – نسبت P/E

در حالیکه که نباید به نسبت P/E به عنوان تنها معیار ارزش‌گذاری شرکت‌ها نگاه کرد، بازهم می‌توان با نگاه به تاریخچه P/E و سهم یک دید خوب نسبت به سهم بدست آورد. نسبت P/E با تقسیم قیمت بر درآمد (EPS) بدست می‌آید، توصیه می‌کنیم این فیلم را در مورد P/E و EPS مشاهده کنید.

۴ – نسبت PEG

آیا یک سهم با نسبت P/E بالا، همیشه بیش از ارزش قیمت‌گذاری شده است؟ لزوما اینگونه نیست زیرا نسبت P/E رشد درآمد را در خود جای نداده است و اینجاست که نسبت PEG وارد می‌شود، این نسبت با تقسیم نسبت P/E به رشد (G) به دست مى آید. نسبت PEG را براى ارزش گذارى سهام شرکت‌هاى کوچک و نیمه بزرگ که سود تقسیمى ندارند می‌توان بکار برد.

پایین بودن این نسبت می‌تواند نشانه‌ای از این باشد که شرکت زیر ارزش ذاتی می‌باشد و بالا بودن آن نشانه‌ای از بالاتر بودن نسبت به ارزش ذاتی می‌باشد.

۵ – بازدهی سود نقدی (Dividend Yield)

سرمایه‌گذاران عاشق سود نقدی هستند و این موضوعی تعجب آور نیست. بازدهی ناشی از سود نقدی (Dividend Yield) نشان می‌دهد که یک شرکت نسبت به قیمت سهام خود چقدر سود نقدی پرداخت کرده است و با فرمول زیر بدست می‌آید:

تحلیل تکنیکال, تحلیل بنیادی, سود نقدی,

۶ – نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام (D/E یا Debt/Equity)

بطور کلی، سرمایه‌گذاران ارزشی به شرکت‌هایی که بدهی‌ بالایی دارند روی خوش نشان نمی‌دهند. به جای این، آنها رشد درآمدی را ترجیح می‌دهند که با حقوق صاحبان سهام بدست آمده است به جای اینکه از طریق وام و سرمایه‌ی قرضی شکل گرفته باشد. نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام، نشان می‌دهد که شرکت چه مقداری از حقوق صاحبان سهام و بدهی‌ را برای تامین مالی استفاده می‌کند. در این مورد، هرچه نسبت D/E بالاتر باشد، نشان‌دهنده وجود بدهی بیشتر در شرکت است.

۷ – ارزش دفتری

ارزش هر دارایی را آن گونه که در ترازنامه شرکت آمده است،‌ ارزش دفتری می‌نامند. ارزش دفتری هر شرکت، نشان‌دهنده این است که اگر شرکت بخواهد همین‌الان تعطیل شود، ارزش دارایی‌هایی که از خود برجای خواهد گذاشت چقدر خواهد بود. ارزش دفتری به این شکل حساب می‌شود که تمام بدهی‌ها را از تمام دارایی‌ها کسر می‌کنند و آن چه به دست آمده را بر تعداد سهامی که شرکت منتشر کرده و در دست مردم است، تقسیم می‌کنند.

۸ – بازدهی حقوق صاحبان سهام (ROE)

نشان‌دهنده میزان سودی است که یک شرکت نسبت به ارزش دفتری خود می‌سازد. نسبت (ROE) از تقسیم درآمد سالانه بعد از کسر مالیات و سود توزیعی به سهامداران ممتاز بر حقوق صاحبان سهام به دست می‌آید. به عبارت دیگر این شاخص، کارایی یک شرکت و توانایی آن را در کسب سود از محل منابع سهامداران نشان می‌دهد.

برای یادگیری بیشتر تحلیل بنیادی توصیه می کنیم مطلب ۴ صورت مالی بسیار مهم و کاربرد آنها در تحلیل بنیادی را مطالعه فرمایید

اینفوگرافیک تحلیل بنیادی و تکنیکال

تحلیل تکنیکال چیست؟

یک روش تحلیل در بازارهای سرمایه است که با استفاده از قیمت‌ها، نمودارها و الگوها انجام می‌گیرد. فرایند تحلیل تکنیکال بطور کلی براساس اعداد و ارقام تولیدشده توسط بازار است که به شکل نمودار در می‌آید و در واقع، نمودارها و الگوها جزء اصلی تحلیل تکنیکال هستند.

تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی، یک رویکرد نسبتا جدید است که متخصصان سعی می‌کنند آنرا کامل‌تر و بهتر کنند. البته سال‌ها استفاده از آن، باعث شده این نوع تحلیل بخشی جدانشدنی از ابزار کار معامله‌گران در بازار سرمایه باشد. مطالعه تکنیکال احتمالا تنها راهی باشد که توسط معامله‌گران از تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ آن برای تشخیص زمان ورود و خروج از بازار استفاده می‌شود و در معاملات کوتاه‌مدت تنها روشی است که قدرت پیش‌بینی و چیدن استراتژی را به معامله‌گران می‌دهد.

تحلیل تکنیکال براساس سه فرضیه مهم درباره بازار بنا شده است.

اول – تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند قیمت، همه اطلاعات موجود در بازار را نشان می‌دهد و به عبارت دیگر نیاز به بررسی هیچ چیز دیگری نیست چون هر اطلاعاتی اعم از بنیادی، اخبار و حتی رانت به قیمت‌ منتهی می‌شود و تاثیر خود را روی قیمت می‌گذارد.

دوم – حرکات قیمت‌ تصادفی نیست و از ابزارهای تکنیکال برای کشف روند و الگوهایی که در حرکات قیمت نهفته است می‌توان استفاده کرد.

سوم – روندها و الگوها خود را تکرار می‌کنند. به عبارت دیگر، اطلاعات گذشته به ما دریافتن بینش درست و مسیر احتمالی حرکت قیمت کمک می‌نماید.

در نتیجه این ۳ فرض، تحلیل تکنیکال حرکات قیمت را به عنوان فعالیت آگاهانه جمعی از بازیگران در بازارهای مالی می‌داند که رفتار آنها همواره با احساسات و هیجانات همراه است و این باعث حرکاتی دارای الگو و مسیر قابل پیش‌بینی می‌شود. هدف تحلیل تکنیکال یافتن این الگوها و روندهاست.

مراحل پیشنهادی تحلیل تکنیکال

مرحله اول : سهام موردتوجه را بیابید

با جستجو و تحقیق می‌توانید متوجه شوید در حال حاضر به کدام گروه و صنعت بورسی گرایش بیشتری وجود دارد. این اولین و بزرگترین قدم است.تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟

مرحله دوم : استراتژی مناسب و بهتر را پیدا کنید

همه سهم‌ها در قالب یک استراتژی نمی‌گنجد. براساس سهمی که انتخاب کرده‌اید، استراتژی مهم‌تر و مناسب‌تر را برگزینید.

مرحله سوم : ابزار معاملاتی و ابزار تحلیل خود را بشناسید

شما برای انجام معاملات سهام یک حساب معاملاتی نزد کارگزار احتیاج دارید. اگر هنوز یک حساب معاملاتی و کد بورسی ندارید می‌توانید راهنمای دریافت کد بورسی را اینجا بخوانید. همچنین راهنمای استفاده از نرم‌افزار معاملاتی تحت وب آسا نیز برای اطلاع از امکانات نرم‌افزار معاملاتی آسا مطالعه فرمایید.

(ابزار تحلیل تکنیکال پیشنهادی ما به شما پنل تحلیل تکنیکال در سامانه معاملاتی آنلاین آسا است).

مرحله چهارم : ابتدا با سرمایه کم یا روی کاغذ معاملات کنید

ورود در بورس آنهم بدون اینکه دانش کسب کرده باشید اشتباه بزرگی است. پس از انجام تحلیل تکنیکال، پیشنهاد می‌کنیم حداقل اگر علاقه‌ای به معامله روی کاغذ برای ارزیابی خودتان ندارید، با سرمایه‌ی پایینی، استراتژی معاملاتی و مهارت‌تان را بسنجید.

مرحله پنجم : حد ضرر قرار دهید

تاکیدهای بسیاری روی گذاشتن حدضرر می‌شود ولی متاسفانه افراد کمی آنرا به درستی اجرا و رعایت می‌کنند. یکی از مهارت‌های کلیدی موفقیت در بازار، گذاشتن حدضرر مناسب و اجرای بی‌قید و شرط آن است. یافتن نقاط مناسب برای حدضرر با یادگیری درست تکنیکال میسر است.

معایب تحلیل تکنیکال مزایای تحلیل تکنیکال
۱- سیگنال ضدونقیض
استفاده از تعداد زیاد اندیکاتور و سایر عوامل می‌تواند باعث مشاهده سیگنال‌های متفاوت و سردرگمی در سرمایه‌گذار شود.
۱- اطلاع از حجم عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضاست که بازار را بالا و پایین ‌می‌برد. به این ترتیب از این حجم می‌توان درباره تمایل سرمایه‌گذاران و معامله‌گران اطلاعات خوبی کسب کرد.
شما می‌توانید تشخیص دهید بازار بطور کلی چگونه است. حجم بالای تقاضا اغلب باعث افزایش قیمت می‌شود و عرضه با حجم بالا، قیمت‌ها را کاهش می‌دهد.
۲- ریسک نادیده گرفتن فاکتورهای بنیادی
تحلیل تکنیکال، فاکتورهای زیرین بنیادی یک شرکت را در بر نمی‌گیرد. این مورد در بلندمدت می‌تواند باعث ریسک بیشتر شود.
۲- تشخیص زمان خروج و ورود
با تحلیل تکنیکال می‌توانید زمان مناسب ورود و خروج به بازار را بدست آورید.
۳- ارائه اطلاعات بدون تاخیر
قیمت‌ها همه چیز را در خود دارند و همه اطلاعاتی که درباره سهم وجود دارد را منعکس می‌کنند. قیمت‌ها کاهش یا افزایش می‌یابند اما در نهایت، قیمت فعلی سهم یک نقطه تعادل برای کلیه اطلاعاتی است که در دست معامله‌گران و سرمایه‌گذاران قرار گرفته است.
۴- تصمیم گیری براساس الگوها
شما می‌توانید از الگوهای قیمتی به عنوان راهنما برای زمان مناسب خرید و فروش استفاده کنید
معایب تحلیل بنیادی مزایای تحلیل بنیادی
۱- درست است که با تحلیل بنیادی می‌توان به خطای بازار پی برد و سهامی که پایین‌تر از ارزش ذاتی معامله می‌شود را تشخیص داد اما هیچ شاخصی وجود ندارد که با آن بتوانیم زمان حرکت سهم به سمت ارزش ذاتی را متوجه شویم. ۱- روش‌ها و راهکارهایی که برای تحلیل بنیادی به کار می‌رود براساس داده‌های مالی است و این مورد جایی برای تعصب شخصی باقی نمی‌گذارد. (البته استثنا وجود دارد)
۲- زمان‌بر بودن و نیاز به مطالعه و تحقیق بسیار برای انجام تحلیل
انجام تحلیل‌ برای صنعت، مدل‌سازی مالی و ارزش‌گذاری سهام کار ساده‌ای نیست. اینکار می‌تواند بسیار پیچیده شود و میزان زیادی کار برای انجام درست آن لازم باشد.
۲- تحلیل بنیادی، وضعیت اقتصاد در بلندمدت، آمارهایی مانند مصرف‌کنندگان و گرایش آنها و تکنولوژی را نیز در نظر می‌گیرد. داده‌های بسیاری در یک تحلیل بنیادی می‌تواند تحلیل شود.
۳- فرضیات و اطلاعات غلط
فرضیات یک نقش حیاتی در پیش‌بینی مسائل اقتصادی ایفا می‌کنند. بنابراین مهم است که بدترین و بهترین سناریو در نظر گرفته شود. رکود اقتصادی غیرمنتظره، تغییرات سیاسی یا قانون‌گذاری می‌تواند مشکلاتی را در این تحلیل ایجاد کند.
۳- محاسبه سیستماتیک ارزش دارایی، می‌تواند ارزش را بصورتی دقیق مشخص کند و در نتیجه تصمیمات دقیق‌تری برای خرید یا فروش به ما بدهد (با فرض محاسبه درست)
۴- درک بهتر، حسابداری دقیق و تحلیل صورت‌های مالی در تحلیل بنیادی کمک می‌کند تا اندازه‌گیری همه چیز بهتر انجام شود.

نتیجه گیری

هر دو تحلیل برای ارزیابی و تحلیل بورس و سهام کارایی دارند. استراتژی و نگرش شما در سرمایه‌گذاری یا معامله‌گری مشخص می‌کند کدام تحلیل برای شما مفیدتر است. بسیاری از حرفه‌ای‌های بازار توصیه می‌کنند همزمان از هر دو تحلیل برای انتخاب سرمایه‌گذاری و سهام مناسب جهت خرید استفاده نمود. قبل از گرفتن تصمیم، بهتر است نگاهی متعصبانه به یک نوع تحلیل نداشته باشید تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ و این دو تحلیل را با عمق بیشتری مورد مطالعه و تحقیق قرار دهید. مطالعه و یادگیری تحلیل بنیادی و تکنیکال می‌تواند از طریق فیلم‌‌های آموزشی یا دوره‌ها و کلاس‌های حضوری آموزش بورس توسط کارگزاری آگاه برگزار می‌شود صورت بگیرد.

نظرات و تجربیات شما درباره این دو نوع تحلیل می‌تواند برای خوانندگان بلاگ سودمند باشد، پس در بخش دیدگاه، هر نکته یا نظری که فکر می‌کنید مفید است را در جهت تکمیل کردن این مطلب ارائه دهید.

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی؛ تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو مکتب فکری اصلی در تحلیل بازارهای مالی هستند. سرمایه گذاران و معامله گران از هردو برای تحقیق و پیش بینی قیمت سهام آتی استفاده میکنن.

مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری هردو طرفداران و مخالفانی دارن. تحلیل بنیادی به تجزیه و تحلیل جنبه های مالی یک کسب و کار مانند صورت های مالی و نسبت های مالی و سایر عوامل اقتصاد و عوامل موثر بر کسب و کار برای تجزیه و تحلیل ارزش بازار منصفانه سهم/ اوراق بهادار آن اشاره داره.

در مقابل، تحلیل تکنیکال به تحلیل قیمت منصفانه سهام/ اوراق بهادار با بررسی و تحلیل روند ها و تغییرات گذشته قیمت سهام و مطالعه اطلاعات تاریخی کسب و کار اشاره داره. در ادامه با من همراه باشین تا به جزییات این دو تحلیل تکنیکال و بنیادی، تفاوت این دو تحلیل نگاهی بندازیم.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی (FA) روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط هستش .

تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که بتواند بر ارزش اوراق بهادار تاثیر بذاره، از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت، مطالعه میکنن.

هدف نهایی رسیدن به عددی هست که سرمایه گذار می تونه با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کنه تا ببینه آیا اوراق بهادار کمتر یا بیشتر ازحدش ارزش گذاری شده. اگر میخواهید مسیر بنیادی رو انتخاب حتما تحلیل های زیر رو انجام بدین:

1. تجزیه و تحلیل صنعت

2. تجزه و تحلیل شرکت

3. تحلیل اقتصادی

انواع مختلف تحلیل بنیادی

دو نوع اصلی تحلیل بنیادی وجود داره:

مطالعه ای که شامل ارزش برند، تصمیمات مدیریتی، عملکرد مالی شرکت در یک دوره معین و سایر عوامل مشابه هست. برای مثال رفتار مصرف کننده، تقاضا و شناخت شرکت در بازارهای گسترده تر و هدفش کشف پاسخ به سوالاتی مانند چگونگی درک آن و تصمیمات مدیریتی که باعث سروصدا در بازار میشه.

کمی:

تحلیلی که صرفا مبتنی بر اعداد هستش و صورت های مالی شرکت را در نظر می گیره و قیمت سهام را از مشاهدات به دست میاره که شامل تجزیه و تحلیل اعداد، نسبت ها و ارزش ها برای درک قیمت سهام و سلامت مالی کلی شرکت هست.

اگرچه رویکردها متفاوت هست، اما برای تجزیه و تحلیل جامع قیمت سهام یه شرکت به همان اندازه مهمن. همچنین دو فرآیند تحلیل بنیادی وجود داره :

رویکرد از بالا به پایین:

دراین رویکرد، کارشناسان از عوامل کلان اقتصادی به ارزیابی اقتصاد میپردازن و اول صنعت سپس،آنها به شرایط بازار و در نهایت به ارزیابی پیشرفت، مدیریت و سایر عوامل اقتصادی خرد شرکت میرسن.

رویکرد از پایین به بالا:

این رویکرد برعکس دوره از بالا به پایین هست. این کار با مطالعه شرکت، کشف رکورد و عملکرد آن شروع می شود و سپس به آرامی به سمت عوامل کلان اقتصادی مانند شرایط صنعت و اقتصاد یک کشور حرکت میکند.

درکل تجزیه و تحلیل از بالا به پایین دید وسیع تری از اقتصاد داره، از کل بازار شروع میشه و در ادامه به یه بخش، صنعت و دراخر به یه شرکت خاص محدود میشه. برعکس، تجزیه و تحلیل از پایین به بالا با یه سهم خاص شروع میشه و برای در نظر گرفتن همه عواملی که بر قیمت آن تاثیر میذاره، گسترده میشه. بیشتر تحلیل های بنیادی برای ارزیابی قیمت سهام استفاده میشه، اما می توانیم از آن در طیف وسیعی از طبقات دارایی مانند اوراق قرضه و فارکس استفاده کنیم.

مزایای تحلیل بنیادی

در ادامه مقاله تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی به مزایا و معایب تحلیل بنیادی اشاره می کنیم.

تجزیه و تحلیل بنیادی شما رو قادر میسازه نبض شرکت رو بخونین. شما میتونین پویای های مالی درون شرکت رو درک کنید و تعیین کنید که آیا در وضعیت خوبی هست یا مشکلاتی وجود داره. شناسایی سهام خوب بزرگترین مزیت تحلیل بنیادی هست که به ما در یادگیری پیچیدگی های مختلف بازار سهام کمک میکنه و در نتیجه به سرمایه گذار کمک میکنه تا سهام کالایی را که مدل تجاری و آینده خوبی داره شناسایی کنه و در عین حال از سهام بد دوری کنه.

مزیت دیگر تحلیل های بنیادی پایه محکم برای سرمایه گذاری هستش. بازارهای سهام مانند یه تونل هستن و اگر دانشی درمورد تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال نداشته باشیم، ممکنه در اون تونل گم بشیم و تحلیل بنیادی مانند مشعلیه که به ما کمک میکنه تا از تونل بورس عبور کنیم.

به عبارتی دیگر زمانی که ما از نظر انتخاب ناامید هستیم وسهام زیادی برای خرید داریم،تحلیل بنیادی میتونه کمک بزرگی در شناسایی بهترین سهام ازبین بسیاری از سهام خوب باشه.

معایب تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی خالی از اشکال نیست. تحلیل بنیادی خسته کننده و وقت گیر، اشکالات برون یابی، تاخیر زمانی، نیاز به سرمایه گذاری بلند مدت، سیگنالهای تجاری قابل اعتماد نداره. نقطه ضعف تحلیل بنیادی اینه که میتونه شما رو به یه سهام خوب اما در زمان نامناسب برسونه. و ممکنه لازم باشه سهام خودتون رو برای مدت طولانی نگه دارید.

تحلیل بنیادی در فارکس چیست؟

فارکس یا ارز خارجی را می توان به عنوان شبکه ای از خریداران و فروشندگان توضیح بدیم که ارز را با قیمت توافقی بین یکدیگر انتقال میده. این وسیله ای هست که افراد، شرکت ها و بانک های مرکزی یک ارز را به ارز دیگر تبدیل میکنه. درحالی که بسیاری از مبادلات ارزی برای اهداف عملی انجام میشه، اکثرا تبدیل ارز با هدف کسب سود انجام میشه.

مقدار ارز تبدیل شده در هر روز میتونه حرکت قیمت برخی از ارزها رو به شدت نوسان کنه. همینبی ثباتی میتونه فارکس رو برای معامله گران جذاب بکنه در کل شانس بیشتری برای سود بالا داره و درعین حال ریسک رو نیز افزایش میده.برخلاف سهام یا کالا، معاملات فارکس در بورس ها انجام نمیشه، بلکه مستقیما بین دو طرف در بازار خارج از بورس انجام میشه. بازار فارکس توسط یک شبکه جهانی از بانک ها اداره میشه.

کسانی که در بازار ارز فارکس معامله می کنن به همان دو شکل اصلی تحلیلی که در بازار سهام استفاده میشه، تکیه میکننف تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، کاربردهای تحلیل تکنیکال در فارکس تقریبا یکسان هست. فرض بر اینه که قیمت تمام اخبار را منعکس میکنه و نمودارها موضوع تجزیه و تحلیل هستن.

معاملات فارکس اغلب تحت تاثیر عرضه و تقاضا هست. با توجه به اینکه تحلیل بنیادی در مورد مقادیر و عوامل موثر بر تقاضا و عرضه ارز تحقیق میکنه، معامله گران میتونن از استفاده از تحلیل بنیادی مزیتی کسب کنن.

این تجزیه و تحلیل عمیق از بازارهای فارکس همچنین میتونه در مقایسه با معامله گرانی که فقط به تحلیل بنیادی پایبندن رونق بیشتری به معامله گران بده. علاوه بر این، به لطف این تجزیه و تحلیل عوامل عرضه و تقاضا، معامله گران با تکیه بر تحلیل بنیادی میتونن معاملات سودآوری را که استراتژ های فنی از دست میدن رو تشخیص بده.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال رویکرد متفاوتی داره، این رشته به اصول گذشته واخبار روز نگاه میکنه و در عوض بر قیمت های تاریخی و الگوهای معاملاتی برای پیش بینی روندهای آینده تمرکز میکنه. ایده اینه که تمام اطلاعات مربوط به بازار از قبل در قیمت اوراق بهادار منعکس شده.

تئوری پشت اعتبار تحلیل تکنیکال مفهومش اینه که اقدامات جمعی، خرید و فروش، همه شرکت کنندگان در بازار به طور دقیق منعکس کننده تمام اطلاعات مربوط به اوراق بهادار معامله شده، بنابراین، به طور مداوم ارزش بازار منصفانه را به اوراق بهادار اختصاص میده.

در کل تحلیل تکینیکال برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی با تجزیه و تحلیل روندهای آماری جمع آوری شده از فعالیت های معاملاتی، مانند حرکت قیمت در بازارهای مالی با استفاده از نمودار های تاریخی قیمت وآمار بازارهستش.

براین اساس اگر یه معامله گر بتونه الگوهای قبلی بازار رو شناسایی بکنه، میتونه پیش بینی نسبتا دقیقی از مسیرهای قیمتی آتی داشته باشه. در مقابل، تحلیل بنیادی، که تلاش میکنه ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کنه، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم تمرکز داره. برای یه معامله گرمعمولی انجام تحلیل بنیادی سخته و تقریبا غیر ممکنه، برای همین میتونیم از تحلیل تکنیکال برای پیش بینی قیمت بازار هر سهم استفاده کنیم.

شاخص های تحلیل تکنیکال

در سراسر صنعت، صدها الگو و سیگنال وجود داره که توسط محققان برای حمایت از معاملات تحلیل تکنیکال توسعه داده شده. تحلیلگران فنی همچنین انواع متعددی از سیستم های معاملاتی رو توسعه دادن تا به آنها در پیش بینی و معامله بر اساس حرکات قیمت کمک کنه.

برخی از شاخص ها عمدتا بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله مناطق حمایتی و مقاومتی متمرکز هستن، درحالی که برخی دیگر بر روی تعیین قدرت یه روند و احتمال ادامه آن متمرکز هستن. به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال به انواع گسترده شاخص های زیر نگاه میکنن:

2) الگوهای نمودار

3) شاخص های حجم و حرکت

5) میانگین های متحرک

6) سطوح حمایت و مقاومت

مزایای تحلیل تکنیکال

توانایی شناسایی سیگنالهای مربوط به روند قیمت در بازار جز کلیدی هر استراتژی معاملاتی هست. همه معامله گران باید روشی را برای مکان یابی بهترین نقاط ورود و خروج در یه بازار کار کنن و استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال یه روش بسیار محبوب برای انجام این کار هست. تحلیل تکنیکال براساس داده های عینی هست. میتونیم به نمودار سهام نگاه کنیم و به وضوح ببینیم که در حال حاضر چه اتفاقی میفته. میتونیم ببینیم که قیمت به کدام سمت حرکت میکنه. میتونیم میزان محبوبیت سهام را بر ایای ویژگی های حجمی آن ببینیم. اگر بخواهیم بطور خلاصه بگیم در واقع برای معامله گران کوتاه مدت و روزانه آسونه و ورودی کمتری نیاز داره.

معایب تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال یه رویکرد علمی معتبر نیست زیرا اکثر روش ها قیمت ها رو بر اساس داده های مربوط به قیمت مطالعه میکنن. برا همین ضروریه که یه معامله گر به طور مداوم سیستم های معاملاتی خودش رو بررسی کنه تا توانایی کاریش رو بررسی کنه.

اساس تحلیل تکنیکال ممکن هست یادگیری آسون باشه اما پیاده سازی و تسلط به آن دشوار هستش. اکثر معامله گران تمایل دارن بین رویکردهای مختلف در نوسان باشن برا همین نمیتونن تجزیه و تحلیل خود را به روشی ثابت دنبال بکنن و این در نهایت منجر به زیان بیشتر از سود میشه.

به عبارتی دیگر تحلیل تکنیکال به شرکت پشت سهام اهمیتی نمیده، شاید بخواهیم بدونیم که شرکت در چه صنعتی هست، اما جدای از اون، شرکت اصلی واقعا نگران کننده نیست.

ممکن هست شرکت بدهی بیشتری نسبت به توان خودش داشته باشه و حتی ممکنه سودی هم نداشته باشه، چه کس میدونه؟ تحلیل تکنیکال به چنین موضوعاتی مربوط نمیشه. واینکه همیشه عنصری از بازار وجود خواهد داشت که قابل پیش بینی نیست.

هیچ تضمین قطعی وجود نداره که هرشکلی از تحلیل تکینیال یا تحلیل بنیادی صد در صد دقیق باشه. اگرچه الگوهای قیمت تاریخی به ما بینشی از مسیر احتمالی قیمت یه دارایی رو میده، اما این نویدی برای موفقیت نیست.

تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای اندازه گیری ارزش ذاتی یه سهام هست. تحلیلگران بنیادی همه چیز رو از شرایط کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها مطالعه میکنن.

درآمدها، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها همگی از ویژگی های مهم برای تحلیل گران بنیادی هستن. تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی تفاوت داره زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودی هستن. فرض اصلی اینه که تمام عوامل بنیادی شناخته شده در قیمت لحاظ میشن.

تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی

بنابراین نیازی به توجه دقیق به اونها نیست. تحلیلگران تکنیکال سعی نمیکنن ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازه گیری بکنن، بلکه از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روند هایی استفاده میکنن که نشان میده سهام در آینده چه میکنه. تحلیل بنیادی تحت تاثیر اخبار خارجی قرار نمیگیره، درحالی که تحلیل تکنیکال تحت تاثیراخبار خارجی قرار میگیره.

تحلیل بنیادی بر عوامل کیفی و کمی تمرکز داره، در حالی که تحلیل تکنیکال بر قیمت و حجم، نمودارها، میانگین متحرک و غیره تمرکز داره. تحلیل بنیادی برای سرمایه گذاری های بلند مدت استفاده میشه، در حالی که تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت استفاده میشه. اگرچه تحلیل بنیادی قدرتمندتر هست، اما تحلیل تکنیکال با توجه به این واقعیت که به راحتی در دسترس هست، برخلاف تحلیل بنیادی که به راحتی برای همه در دسترس نیست و برای به دست آوردن تمام اطلاعات لازم زمان و هزینه بیشتری را صرف کرد.

مقاله تفاوت تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی فقط برای مقاصد اطلاعاتی ارائه شده و نباید به عنوان مشاوره حقوقی، تجاری، سرمایه گذاری و غیره به آن اعتماد بکنین. باید درمورد این مواردبا مشاوران خود مشورت بکنین.

اگرچه هردوی این تحلیل ها توسط بسیاری استفاده میشه، اما برای افراد مختلف متفاوت هست. هیچ کدام از اینها نمیتونه گزینه ی بهتری نسبت به دیگری باشه. تحلیل بنیادی بیشتر توسط سرمایه گذارانی استفاده میشه که منابع مالی خودشون رو برای مدت طولانی سرمایه گذاری میکنن، درحالی که تحلیل تکنیکال توسط معامله گرانی که از آن برای تصمیم گیری سریع برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت خود استفاده میکنن استفاده میشه.

معامله گران باید از طیف وسیعی از شاخص ها و ابزار های تجزیه و تحلیل برای به دست آوردن بالاترین سطح اطمینان ممکن استفاده بکنن و یه استراتژی مدیریت ریسک برای محافظت در برابر حرکات نامطلوب داشته باشن.

تحلیل بنیادی و تکنیکال واقعا مکمل هم هستن و هر کدوم بدون دیگری واقعا ناقص میشه! چون معاملات هم باید از لحاظ نموداری و حرکات قیمت بررسی بشه و هم از لحاظ اخبار و فاندامنتالی تا نتیجه خوب حاصل بشه

به نظر من هم تحلیل فاندامنتال و تکنیکال به تنهایی نمیتونن که به یک معامله گر سود برسونن ولی این دو روش در کنار هم میتونن که در بازارهای مالی مخصوصا بازار ارزهای دیجیتال معجزه کنن.

کتاب تحلیل بنیادی ، تکنیکال یا ذهنی

کتاب تحلیل بنیادی تکنیکال یا ذهنی در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط مارک داگلاس نوشته شده است. مطالب این کتاب تکمیل کننده کتاب معامله گر منضبط از همین نویسنده است که در سال ۱۹۹۰ منتشر شده بود، است. این دو کتاب از کتاب‌های مطرح در حوزه روانشناسی بازار هستند.

کتاب تحلیل بنیادی تکنیکال یا ذهنی در زمینه آموزش مهارت‌های روانشناختی لازم برای کـسب سود مستمر در بازار بورس و ارز است و سعی دارد با تلفیق این مهارت‌ها وتوانایی تحلیل بازار به سود قابل اطمینان و مداوم دست یابید.


در بخشی از کتاب تحلیل بنیادی تکنیکال یا ذهنی می‌خوانیم

آنچه دریافتم این است که در اساسی‌ترین سطح یک مشکل وجود دارد و آن نحوه تفکر ماست. یک مفهوم جدانشدنی در نحوه عملکرد ذهن ما وجود دارد که با ویژگی‌های بازار همخوانی ندارد.
معامله گرانی که به شیوه انجام معاملات خود اعتماد دارند و آنچه را که به نظرشان باید انجام شود بی‌هیچ تردیدی انجام می‌دهند و از رفتار نابسامان بازار ترسی ندارند، موفق هستند. آنها آموخته‌اند که بر روی اطلاعاتی تمرکز کنند که به آنها کمک می‌کند که موقعیت‌های کسب سود را دریابند و نه اطلاعاتی که منجر به ترس آنها می‌شود. این موضوع با وجود ظاهر پیچیده‌اش تنها در این خلاصه می شود که یاد بگیرید اعتقاد داشته باشید که:

لازم نیست برای بدست آوردن پول بدانید که چه اتفاقی خواهد افتاد، ‎هر اتفاقی ممکن است رخ دهد‎. هرلحظه منحصر بفرد است و هر نتیجه‌ای یک تجربه منحصر به فرد می‌باشد.

کتاب تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی؟ راهکاری عملی برای تسلط بر بازار بورس و فارکس

چگونه در بورس، دو میلیون دلار بدست آوردم؟

آنچه دریافتم این است که در اساسی ترین سطح یک مشکل وجود دارد و آن نحوه تفکر ماست. یک مفهوم جدا نشدنی در نحوه عملکرد ذهن ما وجود دارد که با ویژگی های بازار همخوانی ندارد. معامله گرانی که به شیوه انجام معاملات خود اعتماد دارند و آنچه را که به نظرشان باید انجام شود بی هیچ تردیدی انجام می دهند و از رفتار نابسامان بازار ترسی ندارند، موفق هستند. آن ها آموخته اند که بر روی اطلاعاتی تمرکز کنند که به آن ها کمک می کند که موقعیت های کسب سود را دریابند و نه اطلاعاتی که منجر به ترس آن ها می شود. این موضوع با وجود ظاهر پیچیده اش تنها در این خلاصه می شود که یاد بگیرید اعتقاد داشته باشید که:
‎لازم نیست برای بدست آوردن پول بدانید که چه اتفاقی خواهد افتاد، ‎هر اتفاقی ممکن است رخ دهد‎- هر لحظه منحصر بفرد است و هر نتیجه ای یک تجربه منحصر به فرد می باشد.

اولین کتاب مارک داگلاس، "معامله گر منظم"، در سال 1990 منتشر شد و به عنوان یک صنعت قدیمی در نظر گرفته شده است و در کنار کتاب " تجارت در منطقه" که در سال 2000 منتشر شد، کتاب های او به عنوان اولین کتاب های صنعت سرمایه گذاری با مفهوم روانشناسی تجارت محسوب می شوند. سال ها پیش از آن که این مفاهیم شنیده شود، رهبری بسیار کمتری در این شیوه تجارت صورت می گرفت. یکی از آخرین کتاب های او، " تاجر کامل"، در فرمت اصلی مارک و دستیار نویسنده پوآلا تی. وب یعنی چهار بخش جدا و کامل، قابل دسترسی است. این نوع فرمت برای اطمینان یافتن از این است که تاجران از هر سطح مهارت بتوانند انتخاب کنند که در چه فصلی برای به روزرسانی یا تغییر چالش های تجارت خود فعالیت کنند. یکی دیگر از این کتاب ها، "کتاب کوچکی از عملکرد تجارت" که با همکاری پوآلا نوشته شده، نیز در این نوع فرمت قابل دسترسی است. این فرمت به خواننده اجازه می دهد که در مورد به روز رسانی یا تغییر هر چالش ویژه بازرگانی که ممکن است داشته باشند، مطالعه کنند، بدون این که تمام یک کتاب چندین بخشی را برای جستجوی پاسخ مطالعه کنند. کتاب "یک تاجر منظم شدن" که با همکاری پوآلا نوشته شده است، هم اکنون قابل دسترسی است و یکی از محبوب ترین کتاب های اخیر آن هاست. تا به امروز، دو کتاب اولیه مارک به زبان های چینی (به زبان ساده و پیچیده)، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی، کره ای، لهستانی، پرتغالی، چک، و اسپانیایی ترجمه شده است و در آینده زبان های خارجی بیشتری ترجمه خواهد شد. کتاب "تاجر کامل" نیز در سال 2017 به زبان ژاپنی ترجمه شد. کتاب "یک تاجر منظم شدن" در سال 2018 یا اوایل 2019 به زبان جمهوری چک منتشر خواهد شد. مارک در سال 1982 شروع به مربی گری تاجران کرد، و به اجرای سمینار و برنامه های آموزشی درباره روانشناسی تجارت برای صنعت سرمایه گذاری و برای تاجران به صورت جداگانه برای دهه ها ادامه داد. همان طور که به تاجران در سرتاسر آمریکا، درباره این که چگونه همواره موفق باشند آموزش می دهد، در چندین سمینار در سراسر دنیا سخنران بوده و به همراه پوآلا به 18 کشور سفر کرده اند. در سال 2000، پوآلا شوع کرد به آموزش تمام وقت به تاجران، و مارک نیز به حالت آموزش روزانه خود بازگشت. ماه می سال 2010 ، آغاز میزبانی مارک و پوآلا با پیوستن به کارگاه ها از جنبه روانی روانشناسی تجارت بود، و هم چنین زمینه جدیدی از روانشناسی موفقیت توسط پوآلا ایجاد شد. این کارگاه ها در حال اجرا هستند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.